ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 200

پرسش : هدف از گرفتن وضو طهارت است؛ پس در حالی که می‌توانیم با حمام کردن هم پاک شویم چه دلیلی دارد که حتما وضو بگیریم؟

 برای هر یک از احکام الهی می‌توان چنین مابه‌ازهایی جهت جایگزینی تعریف نمود. پس به چند نکته‌ی بسیار مهم دقت نمایید:

یک – برخی از جانب خود، هدف و حکمتی برای حکم خداوند سبحان تعیین و تعریف می‌کنند و سپس بر مبنای آن چه خود معین نموده‌اند، حُکم خدا را به چالش می‌کشند! ذهن مخدوش می‌شود، قلب مردد می‌گردد، شیاطین جنّ و انس نیز از همین راه وارد شده و سریعاً مابه‌ازا و جایگزین معرفی می‌کنند! مثل همین سؤال که ابتدا یک حکم قطعی داده می‌شود که «هدف از وضو طهارت است»، بعد طهارت به مثابه‌ی تمیزی لحاظ می‌شود و سپس چراها برای جایگزینی آغاز می‌گردد!

دو - چه کسی گفته که هدف از وضو (تمیز شدن) است، مگر آن کارگری که فقط محل وضو را تمیز کرده و سپس وضو می‌سازد، کاملاً تمیز شده است؟!

هدف از وضو، نماز، روزه، حج، جهاد و سایر عبادات و احکام، چیزی جز عبادت خداوند متعال جهت قرب به او نیست، چنان که برای همه کار نیت «قربة الی الله» می‌شود؛ و البته که عبادت  خداوند متعال، مستلزم اطاعت از اوست. نه این که آدمی از سوی خود، "این به جای آن" تعریف و وضع نماید. هر کاری به جز آن چه او فرموده، "عبادت هوای نفس خود" است.

سه – این هدفگذاری‌ها و حکمت‌سازی‌های شخصی [من درآوردی]، برای اوامر و نواهی الهی، سبب می‌شود که از سوی یک هدفی برای نماز تعریف کنند و بعد بگویند: «مگر هدف راز و نیاز نیست، پس من به نوع دیگری این کار را می‌کنم»! لذا شاهدید که مکرر و مستمر در فضای مجازی تبلیغ و القا می‌شود که «اگر هدف فلان است، پس این کار را بکنیم، بهتر از آن کاری است که به آن امر و توصیه شده است»؛ حتی می‌گویند: چرا اقامه نماز نماییم؟ - چرا به حج رویم؟ - چرا روزه بگیریم ...؟ به جایش این کار یا آن کار را بکنیم بهتر است»! سپس از واجبات گذشته و به مستحبات می‌رسند که چرا زیارت برویم؟ چرا عزاداری کنیم؟ چرا چنین و چنان کنیم؟! و قابل توجه آن که همیشه یک جایگزین نیز معرفی می‌کنند «به جای این کار، آن کار را بکنیم»؛ خب این همان «دین‌سازی» است! در واقع می‌گویند: «چرا اسلام و تسلیم امر حق بودن؟! ما خودمان تعیین می‌کنیم که چه کاری بهتر است»! و این عبادت خود است که جز تکبر و شرک، حاصلی ندارد.

مثال: امیرالمؤمنین، سیدة النساء و دیگر اهل عصمت علیهم السلام فرمودند که از حکمت‌های سجده برای خدا، شکسته شدن و از بین رفتن تکبر است. ابلیس لعین نیز فقط به خاطر تکبرش سجده ننمود و پس از آن مقام قرب، چنین مورد غضب الهی قرار گرفت و هلاک شد.

حال، یک گروه آمدند و حکمت‌های "طبیعی = مادی" تعریف کردند، بحث از چاک‌راه‌ها و ارتباطش با زمین و تبادل انرژی مثبت و منفی را مطرح کردند و خود و دیگران را فریب داده و منحرف نمودند!

چهار – فرق است میان "طهارت" با "تمیزی"؛ چنان که فرق است میان وضو با شستشوی دست و صورت – غسل با حمام نمودن - نماز با هر راز و نیاز دیگری – روزه در ماه مبارک رمضان، با هر زمان دیگری و یا هر نوع رژیم غذایی دیگری!

آب روان در جوی‌ها، یا آب کُر در یک ظرف، اگر رنگ و بویش متغیر نشده باشد، هم پاک است و هم پاک کننده، اما لزوماً تمیز نیستند و چه بسا حاوی انواع میکروب‌ها نیز باشد و قابل آشامیدن نباشند. خاک، طاهر است، پاک و پاک کننده است، اما الزاماً تمیز نیست؛ و با همین خاک، می‌توان تیمم بدل از وضو یا غسل را نیز انجام داد. الکل طبیعی، تمامی میکروب‌ها را می‌زداید، اما خودش نجس است (طاهر و مطهر = پاک و پاک کننده نیست).

بنابراین، وقتی می‌فرماید: با آب پاک، چنان که امر نموده‌ام "وضو" بسازید، یعنی همین کار را انجام دهید که مصداق "عبادت و اطاعت  من باشد"؛ و البته هیچ حکم خدا، بدون حکمت نیست و حکمت‌هایش مترتب بر بنده‌ی خالص و فرمانبردارش می‌گردد. چنان که فرموده‌اند: از جمله حکمت‌های وضو، دور کردن انواع و اقسام شیاطین جنّ و انس و مصون نگه داشتن از وسوسه‌هاست؛ لذا به دائم الوضو بودن توصیه شده است. آیا شستشو و حمام نیز چنین اثری دارد؟!

پنج – اگر چه اوامر و نواهی خداوند متعال، همه از علم و حکمت اوست و هر کدام از احکامش، نه تنها یک حکمت‌، بلکه صدها و هزاران حکمت دارد که برخی بیان شده و برخی دیگر بر اساس همان کلیدها، کشف (علمی) شده است؛ اما حکمت اصلی که مابقی نیز در طول آن مؤثر و محقق می‌گردد، همان عبادت و اطاعت خالصانه است، نه انجام حکم برای حکمتش!

« وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ » (البینة، 5)

ترجمه: و به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند، نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند؛ و این است آیین مستقیم و پایدار!


www.x-shobhe.com

مهدویت 14

چرا امام زمان (عج) می‌آید که انتقام یک بانو را بعد از هزار سال بگیرد؟ 2- چرا امام زمان (عج) می‌آید که انتقام کشتار عاشورا را از نسل‌های بعدی بگیرد؟ و دو سوم مردم جهان را بکشد؟


 دقت کنید که ایجاد کنندگان اعوجاج در اذهان عمومی و اعتقادات، الزاماً یک گزاره‌ی غلط را به صورت شفاف بیان نمی‌دارند که همگان به خطای آن پی‌ببرند، بلکه اغلب نکته انحرافی خود را در قالب «سؤال» القا می‌کنند و هیچ کاری هم با پاسخ‌اش ندارد.

در این روش، ابتدا یک قضیه به صورت غلط مطرح می‌شود – سپس راجع به آن در قالب سؤال یا گزاره، حکم غلط صادر می‌شود و سپس همان قضیه و حکم نادرست، به چالش کشانده می‌شود.

* – چه کسی گفته است که امام زمان علیه السلام، فقط برای این می‌آیند که انتقام ظلم‌های اِعمال شده به یک بانوی بزرگوار را بگیرند؟!

* – چه کسی گفته که امام زمان علیه السلام برای این می‌آیند که انتقام کربلا را نسل‌های قرون بعدی بگیرند؟

*** – پس چرا باید حکمت، فلسفه و علت قیام حضرت حجّت علیه السلام، اینگونه مطرح شود که با چنین چون و چرایی‌هایی مواجه گردد؟!

نکته:

یک – اگر چه اجرای عدالت حق است – قصاص مجرم حق است – وصی و صاحب دم، حق قصاص دارد و ...، اما چرا بیان می‌شود که ظهور و قیام ایشان فقط به همین علت است؟

دو – هم کسانی که به حضرت فاطمة الزهراء علیهاالسلام ظلم کردند و هم کسانی که به سیدالشهداء علیه السلام ظلم کردند و هم آنان که به سایر اهل بیت علیهم السلام ظلم کردند، همگی مُرده‌اند و اکنون دچار شدیدترین عذاب‌های الهی هستند؛ باز گشت دادن آنها به دنیا، خودش نوعی تخفیف می‌شود، چرا که هیچ عذابی در دنیا، مانند لحظه‌ای از عذاب اخروی نمی‌باشد [اگر رجعت و قصاصی هم برای برخی هست، برای اتمام حجّت به دیگران می‌باشد] – پس "انتقام" به این معنا، چه معنا و مفهومی دارد؟ و انتقام ظلم و جور آنها از دیگران، چه جایگاهی در نظام عدل الهی دارد؟!

انتقام و منتقم:

"مُنتَقِم = انتقام گیرنده"، از نام‌های خداوند متعال می‌باشد؛ اما «انتقام» یعنی چه، که از صفات افعالی خدا و بالتبع خلیفه‌ی او می‌باشد؟

واژه انتقام که از ماده نَقم (نقمت) گرفته شده به معنای انکار چیزی با زبان یا عقوبت در عمل می‌باشد (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه نقم) و هم چنین به معنای اکراه (صحاح اللغه) و شدت کراهت (المصباح) به کار رفته است. اما به زبان ساده می‌توان این طور تعریف کرد که وقتی خدا [که منعم است] نعمتی می‌دهد و بنده یا بندگان آن نعمت را ضایع می‌کنند؛ خدا «نقمت» را به جای نعمت برای‌شان جایگزین می‌نماید، یعنی دچار گرفتاری، بدبختی، مشکلات و سختی‌های طاقت فرسا شده و بالاخره هلاک می‌گردند. این انتقام است.

چرایی ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام در قرآن:

الف – چرایی ظهور و قیام ایشان، برای این است که خداوند متعال، نور هدایت را بدون انقطاع قرار داده است و هر چه کفار سعی کنند که این نور را خاموش کنند، موفق نمی‌شوند؛ و هر چه مشرکین (با ظلم، ترور و قتل فیزیکی) سعی می‌کنند تا نور خدا را خاموش کنند، نه تنها موفق نمی‌شوند، بلکه خدا نورش را کامل و تمام می‌گرداند، اگر چه کفار و مشرکین را خوش نیاید.

«یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (التوبة، 32)

ترجمه: مى‏خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمى‏گذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.

ب - چرایی ظهور و قیام ایشان، برای این است که اراده و مشیّت حکیمانه خداوند سبحان بر این قرار گرفته است که ضعیف نگاه داشته شدگان (در رأس آنها اهل بیت علیهم اسلام)، نه در یک شهر یا کشور، بلکه در روی زمین، جایگزین ظالم‌ها شوند. کسانی که از همان ابتدا، حق حاکمیت با آنان بود و اگر این حق ضایع و غصب نمی‌شد، جامعه بشری با این مشکلات و موانع رشد و کمال مواجه نمی‌گردید:

«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (الأنبیاء، 105)

ترجمه: و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

ج – ظهور و قیام ایشان برای آن است که تمامی وعده‌های خدا به مؤمنین و نیز وعیدهای خدا به کفار، مشرکین و ظالمین، محقق گردد. و هر انتظاری، برای هر کمالی، به پایان رسد.

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (النّور، 55)

ترجمه: خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند.

ریشه‌ها و شاخه‌ها:

*** – اگر هیچ ظلمی، اتفاقی و حادثه‌ای رخ نمی‌دهد و حتماً ریشه و اساسی دارد «أسّسَت أساسَ الظُلم عَلیکُم»، برچیدن ظلم (انتقام) نیز ریشه‌ای و اساسی می‌باشد. این گونه نیست که اگر خواستند "شَجره‌ی خبیثه" را قطع کنند، ریشه و ساقه‌ی اصلی را رها کنند و فقط برخی از شاخه‌ها و یا برگ‌ها را قطع نمایند. بلکه از ریشه می‌خشکانند یا از زمین در می‌آورند.

پس اگر کفر، ظلم، جور و بی‌عدالتی از ریشه قطع شد، می‌شود "انتقامِ" سیدة النساء یا سیدالشهداء و سایر امامان علیهم السلام و نیز شهدا و مظلومان عالم در طول تاریخ.

*** – اگر تاریخ پیوسته است، جریانات تاریخی نیز امتداد دارد. پس اگر حجّت خدا هست، همیشه هست، یا امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام – یا حجّت بن الحسن العسکری عجّ الله تعالی فرجه الشریف. و هر امتی با امامش امتحان می‌شود.

هم چنین اگر ظلم و ظالم وجود دارد، آن هم امتداد دارد. خواه ابلیس باشد یا شیطان بزرگ (امریکا) – فرعون باشد یا اوباما، ها – معاویه باشد یا انگلیس – یزید باشد یا نتانیاهو و ... .

پس مؤمنین و کفار هر عصر و نسلی، با قرار گرفتن در جریان واحد، خودشان از همان‌ها هستند، از رو اگر زمان هلاکت کفار، مشرکین، ظالمین و منافقین عالم فرا رسید، به جرم خودشان معذب و هلاک می‌شوند و چون در امتداد یک جریان می‌باشد، انتقام از اسلاف آنان نیز صورت می‌پذیرد.

حکمت و هدف ظهور در حدیث:

یک حدیث جامع کافیست تا اگر محققی می‌خواهد هدف ظهور و قیام ایشان را بداند، در این حدیث تأمل و تفکر و تعمق نماید. این حدیث شریف را با توضیح مقام معظم رهبری، ایفاد می‌نماییم:

«یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا»

ترجمه: خداوند متعال (الله) به واسطه او، زمین را پر از قسط و عدل می‌نماید، همان گونه که پر است ظلم و جور شده است.

مقام معظم رهبری:

«اگر ما جامعه‌ى بشرى را در طول تاریخ به کاروانى تشبیه کنیم که دارد یک مسیرى را میرود، [این] سؤال مطرح است که این کاروان به کجا میرود؟ مقصد این کاروان کجا است؟ منتهاالیه این سِیر کجا است؟ این یک سؤال جدّى است؛ این باید در هر جهان‌بینى‌اى پاسخ داده بشود. ادیان به این پاسخ داده‌اند. پاسخهاى نحله‌هاى فکرى غیر دینى در این زمینه یکسان نیست، لکن پاسخ ادیان به این سؤال، تقریباً یکسان است؛ پاسخ مشخّصى است. تا آنجایى که ادیان الهى و ادیانى را که رونویسى از ادیان الهى‌اند، مى‌شناسیم - ولو خودشان هم الهى نباشند، امّا پیدا است اصول و قواعد کار را از ادیان الهى گرفته‌اند - همه معتقدند که این کاروان در پایان، در آخر راه، به یک منزلگاه مطلوب و دلگشا و دلنشین خواهد رسید.

خصوصیّت عمده‌ى این مقصد هم «عدالت» است؛ عدالت، خواسته‌ى عمومى بشریّت از اوّل تا امروز و تا آخر است. اینهایى که سعى میکنند در مبانى و تفکّرات اصولى، معتقد به تنوّع و تغییر و تحوّل و مانند اینها بشوند، این‌را نمیتوانند انکار کنند که خواسته‌ى بشریّت از روز اوّل تا امروز چند خواسته است، که از جمله‌ى اساسى‌ترین آنها عدالت است؛ بشر دنبال عدالت [است]؛ هیچ‌وقت از این خواسته منصرف نشده است و در نهایت، این خواسته برآورده میشود، که در آثار ما [آمده] : «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» - در اغلب متون «کَما مُلِئَت» [است]، در بعضى هم «بَعدَ ما مُلِئَت» - این پاسخ همه‌ى ادیان است. در واقع هر فردى از آحاد بشر میداند که این سِیر عمومى بشر به کجا منتهى خواهد شد. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این‌جور باید بگوییم که یک مسافرى یا یک کاروانى از پیچ‌وخم‌هاى دشوار، از معبرهاى سخت، از کوهستانها، از وادى‌ها، از درّه‌ها، از لجن‌زارها، از خارزارها، همین‌طور دارد عبور میکند، راه را میپیماید، براى اینکه خودش را به یک نقطه‌اى برساند؛ این نقطه کجا است؟ این نقطه عبارت است از یک اتوبان، یک جادّه‌ى مهم، یک جادّه‌ى باز، یک راه هموار. همه‌ى آنچه در تاریخ بشر تا امروز مشاهده می‌کنیم، حرکت در همان کوره‌راه‌ها و در همان فرازونشیب‌ها و در همان خارستانها و لجن‌زارها و مانند اینها بوده است؛ بشریّت دارد همین‌طور این راه را طى میکند تا به اتوبان برسد؛ این اتوبان، دورانِ مهدویّت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه) است.‌»


www.x-shobhe.com

شبهه 170

پرسش : اگر ساق پای زنی بیرون باشد اسلام نابود می‌شود، اما اگر پیرزنی دست در سطل آشغال کند اسلام آخ هم نمی‌گوید . اگر جوانی به جلسات قرآنی نرود آژیر خطر اسلام بلند می‌شود، اما صدایش با نداشتن جهزیه دختره پایین شهر در نمی‌آید.


پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): وقتی پیرزنی دست بر زباله می‌برد، آه از نهاد شکم‌سیران باید درآید؛ و وقتی دختری در پایین شهری جهیزیه ندارد، باید آه از مرفهین بی‌درد درآید. اما آنها همیشه ظلم می‌کنند و بعد انگشت اتهام را به سوی اسلام و مسلمین می‌گیرند!

وقتی اسلام ناشناس در مورد اسلام سخن بگوید و آن را تعریف کند، از این بهتر در نمی‌آید، به ویژه اگر به جهل و نادانی‌اش، بغض و کینه نیز اضافه شده باشد، و بالاخص اگر به هر دلیلی، خود را موظف به ضد تبلیغ علیه اسلام بداند و یا به آن مأمور باشد.

اسلام، عزیز است و عزیز یعنی نفوذ ناپذیر؛ چرا که اسلام یعنی جهان‌بینی درست و منطبق با حقایق عالم هستی در بُعد نظری (اعتقادی) و بایدها و نبایدهای منطبق با نظام هستی و انسان، در بُعد عملی.

*- پس اسلام نه با پای زنی که این آقایان عطش بیرون افتادنش را دارند نابود می‌شود، و نه با دست بردن پیرزنی به سطل زباله – در هر دو حال اسلام با غنا و صلابت، سر جایش خودش هست و با این شعارها نیز نابود نمی‌شود. اگر قرار بود اسلام با این ترفندهای سفیهانه یا حتی شیطنت‌های زیرکانه و جنایات وحشیانه نابود شود، تا کنون چیزی از آن باقی نمانده بود.

« یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ » (التوبة، 32)

ترجمه: مى‏خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمى‏گذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.

پس اصلاً دل‌شان را خوش نکنند که بالاخره با چیزی و یا با این حرف‌ها، اسلام نابود می‌شود و به خود وعده خالی ندهند، اگر چه هم فساد و فحشا و هم ظلم و فقر، همه از بی‌دینی می‌باشد.

*- اما جهل، نادانی، کینه، بغض، انحراف، شیطان‌پرستی، تقلید کور از فرمایشات دشمنان اسلام و ...، دنیا و آخرت فرد و جامعه را به نابودی می‌کشاند.

تردیدی نیست که بالاخره انسان و جامعه، یا تسلیم خداوند سبحان می‌شوند و یا تسلیم خدایان کاذب و ساختگی؛ [خواه خدایان درونی و هواهای نفسانی باشد و خواه خدایان بیرونی و مظاهر کفر و استکبار].

*- در اسلام عزیز، هر مسئله‌ای جایگاه، نقش و احکام خودش را دارد و البته هر مجموعه‌ی فکری و قانونی دیگری نیز باید همین‌طور باشد. فرض کنید وقتی در مورد نظم شهری سخن می‌گویید؛ از نابسامانی ساخت و ساز و یا ترافیک می‌گویید، یکی بگوید: عجب؟! نظم شهری با ساخت و ساز بی‌رویه و بی‌برنامه به هم می‌ریزد، اما با سوختن اُملت یک پیرزنی که دچار اختلال حواس شده بود، به هم نمی‌ریزد؟!

*- چه ضرورتی دارد که به جای عقل و منطق و شعور، مسائل را با آهنگی احساسی و ژورنالیستی در مقابل یک دیگر قرار دهند تا حتماً علیه اسلام چیزی گفته باشند، هر چند بی‌منطق و سخیف؟ از این روش‌های غلط، چه انگیزه و هدفی به جز ضد تبلیغ دنبال می‌شود؟!

*- احکام حجاب، محرم و نامحرم، نظم روابط انسان‌ها با یک دیگر و... جایگاه خودش را دارد و احکام مربوط به اقتصاد، درآمد، توزیع و ...، احکام خودش را دارد و احکام مربوط به اخلاق، تعاون، حقوق دیگران، ضرورت رسیدگی به قشر ضعیف و ... نیز احکام خودش را دارد و اگر مردمان این احکام را رعایت کنند، نه فسق و فساد و فحشا باقی می‌ماند، نه ظلم و جور و جنایت و تجاوز، و نه فقر.

*- مگر این دو مسئله "علت و معلول و یا لازم و ملزوم یک دیگرند؟" اگر چنین باشد، پس لازم می‌آید در جوامعی که نه تنها ساق پای زنان، بلکه خیلی از اعضای دیگرشان نیز بیرون است، دیگر هیچ پیرزن یا پیرمردِ دست در زباله‌ای وجود نداشته باشد.

عقل و منطق:

برخورداری از عقل و منطق و به کارگیری این نعمت خداداد، هم از داشتن حجاب مهم‌تر است و هم از داشتن ثروت و رفاه، و حتی از داشتن "علم" نیز بهتر و ارزشمندتر است؛ وقتی نیروی عقل به کار گرفته نشود، نه تنها دین نیز به باد می‌رود، بلکه حبّ و بغض‌ها و تعصبات جاهلانه جایگزین می‌گردد.

پس، انسانی که عاقل است، حتی اگر مخالف چیزی باشد و بخواهد آن را نقد کند و یا حتی با آن خصومت ورزد و علیه‌اش ضد تبلیغ نماید نیز حکیمانه سخن می‌گوید.

خداوند علیم و حکیم می‌فرماید:

« وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ  * وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ »

[در قیامت مشهود می‌شود که "محسنین" کسانی بودند دارای ویژگی‌های خاص، از جمله] و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مى‏کردند. *و در اموالشان براى سائل و محروم حقّى [معیّن‏] بود.

« وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ » (البقره، 195)

ترجمه: و در راه خدا انفاق کنید، و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید، و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست مى‏دارد.

علی حکیم، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:

« لاتَسْتَح مِنْ اِعْطاءِ الْقَلیلِ فَاِنَّ الْحِرْمانَ  اَقَـلُّ مِنْـه » (نهج البلاغه، انصاریان، حکمت 67)

ترجمه: از عطاى اندک حیا مکن، که نومید کردن کمتر از آن است. (از بخشش ولو کم، خجالت نکش که محروم کردن [سائل و نیازمند] از آن بی‌بهاتر است).

نگاه جاهل نادان:

اما انسان جاهل (بی‌خرد) – انسان نادان (ناآگاه) و انسان مغرض، در مورد دو مقوله‌ی «حجاب» و «فقر» به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویا علت فقر در برخی افراد یا اقشار، حیا و عفت دختران و زنان یک جامعه می‌باشد و لابد اگر آنان اعضا و اندام خود را در کوچه و خیابان به نمایش عمومی و رایگان بگذارند، دیگر فقر ریشه کن شده و هیچ پیرزنی دست در سطل زباله نمی‌برد!

حالا این شخص، با این سطح از دانش و بینش، بحث از اسلام، احیا و یا نابودی اسلام، حجاب، فقر و ... می‌نماید! خُب چه باید گفت؟!

حدیث:

*- پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله: «لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ»؛ (کافی، ج 1، ص 26)

ترجمه: هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی (دارایی‌) سودمندتر از عقل نیست.

*- امیرالمؤمنین علیه السلام: «لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه»؛ (نهج البلاغه، ص 478)

ترجمه: هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.

*- امیرالمؤمنین علیه السلام: «الْعَفافُ زینَةُ الْفَقْرِ، وَ الشُّکْرُ زینَةُ الْغِنى» (نهج البلاغه، انصاریان، حکمت 68)

*- امیرالمؤمنین علیه السلام: پاکدامنى زینت تهیدستى ، و شکر  زینت توانگرى است.

(شکر یعنی: شناخت منعم، نعمت، دانستن قدر، استفاده بهینه و ضایع نکردن نعمت)


www.x-shobhe.com

روشنگران این مطلب را اضافه می کند :

اگر ما مسلمانان به آنچه خداوند فرمان داده درست عمل نکنیم خودمان را باید محاسبه و مؤاخذه کنیم نه شرع خدا را


شبهه 149


پرسش : امام صادق علیه السلام بهتر است یا ادیسون؟ نه از لحاظ عصمت و امامت، بلکه خدمت به مردم و علم


پاسخ :  این شبهه، به صورت مستمر و البته هر بار با انشایی، اذهان عمومی (به ویژه دانش‌آموزان و دانشجویان) را هدف می‌گیرد! و دانش‌پژوهان دقت کنند که چرا اینگونه مباحث، بیشتر نسبت به امام صادق علیه السلام حساسیت نشان می‌دهند؟!

پس، ابتدا دقت نمایید که اساساً چرا چنین مقایسه‌‌ی بی‌ربطی به اذهان القا می‌گردد؟! مگر مردم مجبور مانده‌اند که بین این دو یکی را انتخاب کنند که مجبور باشند این دو را با هم مقایسه نموده و به داوری بنشینند و یکی را برگزینند؟! یا ناراحتند که ما چرا امامان بر حق داریم، و امامان آنها بر باطل هستند و می‌خواهند بگویند: یک مخترع در علوم تجربی و ابزار مادی، بهتر از یک امام هدایتگر انسان و جوامع بشری می‌باشد؟!

●- مقایسه‌ها همیشه باید هم به لحاظ "موضوع" و هم به لحاظ "محمول"، سنخیت داشته باشند؛ حال اگر یکی از خودتان که تحصیل‌کرده و مهندس برق هستید، بپرسد: الکتریک بهتر است یا الکترونیک، فیزیک بهتر است یا شیمی، پزشکی بهتر است یا نجوم و ...؟ چه پاسخی به او خواهید داد؟ خواهید فرمود: که این مقایسه‌‌ی شما بسیار بی‌ربط است!

حال به نکات انحرافی اینگونه شبهاتی که البته بسیار در فضای مجازی رواج یافته دقت فرمایید:

الف – آیا دو شخص و شخصیت با هم مقایسه می‌شوند، یا دو موضوع علمی؟!

الف /1 – اگر دو شخصیت با هم مقایسه می‌شوند، چرا "عصمت و امامت" حذف می‌شود؟!

الف / 2- اگر دو موضع علمی مقایسه می‌شوند، علم ادیسون در حوزه‌ی برق، با کدامیک از علوم امام معصوم، که دارای علم لدنی است، مظهر اتمّ اسماء الله [از جمله اسم علیم] است، خلیفة الله و پیشوای دانشمند و عوام است، مقایسه می‌گردد و با چه میزانی معلوم می‌شود که کدام بیشتر است؟! با تعداد لامپ‌های ساخته شده در دنیا، یا تعداد گوشی‌های تلفن؟!

ب – "خدمت به علم" یعنی چه؟ علم برای علم، یا هنر برای هنر و ...، یعنی چه؟! کنار گذاشتن انسان و جامعه، از دستاوردهای علمی انسان چه معنایی دارد؟ به میدان آوردن انسان، و هدف گرفتن جسم و نفس او، و آن هم فرد گرایانه (اومانیسم) یعنی چه؟!

ب /1 – موضوع "علم" هر چه می‌خواهد باشد و مقدار کشف و حصول آن نیز هر چقدر می‌خواهد باشد، بالاخره علوم وحی (قرآن کریم) باشد – یا علوم تجربی و ...، همه برای رشد و تعالی انسان و بالتبع جامعه می‌باشد. مخاطب خداوند علیم در قرآن مجید، انسان است – مخاطب خداوند متعال در کتاب طبیعت که به قلم خلقت نوشته شده، انسان و بالتبع جامعه می‌باشد - فرمود زمین و آسمان و هر چه در آنهاست را مسخر (رام) شما کردم، تا نشانه‌ها را بشناسید و راه یابید. پس علم برای علم و خدمت به علم، یعنی چه؟

ب /2 – واژه‌ی "خدمت به علم"، یک اصطلاح است که چون منظور را می‌رساند، کسی معترض نمی‌گردد؛ بله منظور، خدمت به رشد علمی بشر است؛ وگرنه کسی نمی‌تواند به خود "علم" خدمتی کند!

"عِلم"، تجلی "عَلیم"، در "عالَم" است و همه نشانه (عَلَم) است، لذا امروزه آن چه خداوند متعال از همان ابتدا به بندگانش آموخت را کمی فهمیده‌اند و با حذف علیم می‌گویند: «هر چه هست نشانه است، و علم چیزی جز نشانه‌شناسی نیست»، منتهی جهت نشانه‌ها را در دوری تسلسلی به همان نشانه‌ها (دنیا) باز می‌گردانند!

ج– "خدمت به مردم" یعنی چه و مصادیق آن کدام است؟ چه کسی گفته اختراع لامپ خدمت به مردم است و پزشکی نیست؟ مهندسی ساختمان خدمت است، الکترونیک نیست؟ شیمی و داروسازی خدمت است، اما حقوق و ادبیات نیست؟! چه کسی گفته که خدمت پزشک یا مهندس برق، بیشتر و ارزشمندتر از خدمت رفتگر است؟!

ج /1 - اگر ادیسون خانه‌ای نداشت که ساکن شود، مدرسه‌ و معلمی نداشت که تحصیل نماید، کتاب‌هایی نداشت که مطالعه کند، آزمایشگاهی نداشت که تجربه کند، نانی نداشت که بخورد، آبی نداشت که بنوشد، لباسی نداشت که بپوشد، چه می‌کرد و چه چیزی را کشف یا اختراع می‌نمود؟! حالا اگر پرسیده شود: ادیسون بهتر است یا سوپور، کشاورز، معلم، بنّا و نانوا؟ پاسخ چیست؟!

نکته:

پس با دقت توجه نمایید که این مقایسه‌های بی‌ربط، فقط جنبه‌ی شبهه‌پراکنی و ضد تبلیغی دارد، آن هم بسیار سبک و بی‌منطق.

  ادامه مطلب ...

شبهه(23)

پرسش : حج رفتن بهتر است یا کمک به فقرا ؟

پاسخ :

 

حج را می‌توان یکی از مهمترین و با شکوه‌ترین رویداد‌های مهم در جهان اسلام نام گذاری کرد چرا که مسلمانان با عقاید مختلف از سراسر جهان به سرزمین حجاز می‌آیند تا با اتحادی غیر قابل وصف زیباترین عبادات را شانه به شانه و در صفوف به هم پیوسته انجام دهند.

حج تمرینی است برای دوری از گناه و معصیت در زندگی، تمرین و یادآوری بزرگی است که بهترین توشه انسان تقوی و پرهیزگاری است و تمرینی است برای برادری و اتحاد در برابر دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن مجید، چنانچه خداوند متعال می‌فرماید:

«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ: حج در ماه‌های معینی است پس هر کس در این ماهها حج را برخود واجب گرداند بداند که در اثنای حج همبستری و گناه و جدال روا نیست و هر کار نیکی انجام می‏‌دهید خدا آن را می‏‌داند و برای خود توشه برگیرید که در حقیقت بهترین توشه پرهیزگاری است و ای خردمندان از من پروا کنید». «بقره: ۱۹۷»

 

ادامه مطلب ...