ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه138

آیا دست به سینه ایستادن در نماز، به دستور عمر(خلیفه دوم) و با الگو برداری از رفتار ایرانیان در مقابل پادشاهانشان بود؟
پرسش
در داستانی چنین آمده است: «وقتی اسیران ایرانی را نزد عمر(خلیفه دوم) آوردند، عمر آنها را دست‌بسته دید و پرسید: چرا چنین کرده‌اید؟ گفتند: رسم ما ایرانیان این است که در برابر پادشاهانمان چنین می‌ایستیم. عمر بن خطاب از این حالت خوشش آمد و دستور داد از این پس در نماز چنین بایستند و مردم هم مطابق دستور عمل کردند و به این ترتیب، تکتف، سنت شد»؛ آیا این مطلب صحیح است؟ و بدعتی از ایرانی‌ها بوده است؟
پاسخ اجمالی
شواهدی در روایات اهل‌بیت(ع) یافت می‌شود که دست روی دست گذاشتن از آدابی است که در میان زرتشتیان رواج داشته و مسلمانان نباید در نماز خود، مشابه رفتار آنان را انجام دهند،[1] چنان‌که در روایتی می‌خوانیم: «در نماز دست روی دست مگذار که این کار را مجوسی‌ها انجام می‌دهند».[2] و واژه «مجوس»، در زبان عربی به زرتشتیان ایران باستان اطلاق می‌شود. دین زرتشی که دین مجوسیان است، با کتاب‌های مقدس (تورات و انجیل) ارتباط دارد. در کتاب مقدس از خود این دین نام برده نشده است، اما از سلاطین ایران در هشت صحیفه از صحیفه‌های تورات نام برده شده است.[3]
اما این‌که آیا انجام این کار در نماز به دستور عمر بن خطاب بوده، در کتاب فقهی جواهر الکلام که از کتاب‌های فقهی نسبتاً متأخر و تألیف علامه شیخ محمد حسن نجفی(متوفای 1266 هـ ق) می‌باشد، گزارشی از پیشینه و آغاز تکتّف (بر سینه گذاشتن دست‌ها) یا تکفیر[4] (دست روی دست گذاشتن) در نماز، به شرح زیر آمده است:
وقتی اسیران عجم را نزد عمر بن خطاب آوردند، در مقابل او دست به سینه(به حالت تکتف) ایستادند. درباره این کارشان سؤال کرد. آنها گفتند: ما این کار را به نشانه خضوع و تواضع در مقابل پادشاهان و حاکمانمان انجام می‌دهیم. عمر انجام این کار را در نماز نیکو دانست و از این‌که این کار تشبّه به کفار است، غافل ماند.[5]
ایشان منبعی برای این گزارش ذکر نکرده و ما نیز در جست‌وجویی که در منابع فریقین داشتیم به منبعی قبل از کتاب ایشان برخورد نکردیم.(در صورت برخورد با منبعی کهن‌تر، این پاسخ اصلاح خواهد شد).
 

[1]. ر. ک: حر عاملى، محمد بن حسن،‏ وسائل الشیعة، «بَابُ عَدَمِ جَوَازِ التَّکْفِیرِ وَ هُوَ وَضْعُ إِحْدَى الْیَدَیْنِ عَلَى الْأُخْرَى فِی الصَّلَاةِ وَ عَدَمِ جَوَازِ الْفِعْلِ الْکَثِیرِ فِیهَا»، ج ‏7، ص 265 – 267، قم، مؤسسة آل البیت(ع)‏، چاپ اول‏، 1409ق.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏3، ص 299، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم 1407ق.
[4]. «تکفیر» از «ک ـ ف ـ ر» به معنای نهان کردن و پوشاندن است (مفردات، ص433 – 434؛ معجم مقاییس اللغه، ج ‏5، ص 191). ولی در عربی و فارسی به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ از جمله در برخی احادیث و به تبع آن در اصطلاح فقها، تکفیر به معنای نهادن یک دست بر روی دست دیگر در هنگام ایستادن در نماز و نیز در غیر نماز برای ادای احترام آمده است (یا اصطلاحاً «تکتیف»). ر.ک:  عبداللّه عیسی ابراهیم غدیری، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیة، ذیل «تکفیر»، بیروت، بی‌نا، 1418ق؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعة، ج ‏7، ص 265، قم، مؤسسة آل البیت(ع)‏، چاپ اول‏، 1409ق.
[5]. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، محقق، قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 11، ص 19، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بی‌تا.
www.islamquest.net

شبهه135


آیا احساس نمی‌کنید که توجه بیش از حد شیعیان به اهل بیت (ع)، سبب مغفول ماندن توحید و کم‌رنگ شدن یاد خدا در میان آنان گردیده است؟ پاسخ مستدل به این جوّ که به حسب ظاهر درست نیز می‌نماید چیست؟!

پاسخ : ابتدا دقت کنید که چه شده این شبهه در میان اقشار گوناگون (به ویژه در فضای مجازی و محافل) فرافکنی و القا می‌گردد؟ آیا تظاهرات چند میلیونی اربعین آنها را به وحشت انداخته است؟ کدام شیعه‌ای [بر اساس آیات صریح قرآن کریم، نه نظرات آنها] مشرکانه به اهل بیت علیهم السلام، توجه، معرفت، محبت و مودت دارد؟!

حدّ توجه به اهل بیت علیهم السلام چقدر است و آن را کی تعیین کرده است که بتوان توجه و علاقه‌ی مردم را با آن سنجید و گفت: «این بیش از حد است»؟!

اتفاقاً نگاه و برداشت ما درست بر عکس می‌باشد؛ یعنی نه تنها "احساس" می‌کنیم، بلکه کاملاً مشهود است که این رویکرد شیعه و سنی و حتی پیروان سایر ادیان به اهل عصمت علیهم السلام به اهل بیت علیهم السلام، که در شعائری چون برپایی جشن‌ها یا عزاداری‌ها و به ویژه تظاهرات چند میلیونی اربعین نمود و ظهور بیرونی و جهانی دارد، سبب وحشت بیش از حد نظام سلطه، صهیونیسم بین‌الملل و تشکل‌های ساخته‌ی آنان [از جمله وهابیت و بهاییت] گردیده است و از این رو بیشتر به آن می‌تازند! و البته آنها در این "جنگ نرم"، با هر قشری به زبان خودش حرف می‌زنند؛ به یک قشر می‌گویند: «این شرک است»، به قشر دیگر می‌گویند: «خوب است، اما بیش از حد است» و به قشر مؤمن و موحد نیز می‌گویند: «یاد خدا را کمرنگ می‌کند»!

 

ادامه مطلب ...

شبهه 122

آیا در منابع رده اول اهل سنت؛ روایاتی درباره ظهور امام مهدی (عج) وجود دارد؟
پرسش
آیا در منابع اهل سنت؛ مانند صحیح مسلم، حدیثی درباره ظهور امام مهدی (عج) وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
باور به مهدویّت از مسائلى است که همه مذاهب اسلامى بر آن اتفاق نظر دارند و مختص به پیروان مکتب اهل‌بیت(ع) نیست. شمار فراوان احادیث مرتبط با مهدویّت در منابع مورد اعتماد اهل‌سنّت، و نقل و تأیید این موضوع توسط دانشمندان بزرگ آنان، به ما اطمینان می‌دهد که باور به ظهور مهدى موعود(ع) به هیچ روى منحصر به شیعیان نیست.
روایات مهدوى در منابع حدیثی اهل سنت
1. اگرچه بخارى در صحیح خود حدیثى که در آنها نام امام مهدى(ع) با صراحت ذکر شده را نیاورده است، اما روایات دیگرى را نقل کرده که به نحوى در پیوند با این‏ موضوع است. براى مثال؛ بابى را به نزول حضرت عیسى(ع) اختصاص داده و در آنجا حدیثى را روایت کرده است که می‌گوید: در آخرالزمان هنگامى که حضرت مسیح فرود می‌آید، امامى از مسلمانان عهده‌دار امور امت اسلامى خواهد بود؛ رسول خدا(ص) فرمود: «چگونه خواهید بود به هنگامى که فرزند مریم در میان شما فرود آید و امام شما از خود شما باشد».[1] همان‌گونه که برخى از شارحان صحیح بخارى به درستى مفهوم این حدیث را دریافته‌اند، منظور از این امام، کسى جز حضرت مهدى(عج) نیست. ابن حجر در شرح این حدیث از ابوالحسن خسعى نقل می‌کند که او احادیث مرتبط با مهدى که می‌گویند وى از این امت است و عیسى پشت سر او نماز خواهد خواند را متواتر می‌داند. وى در ادامه می‌گوید: این‌که در آخرالزمان و نزدیک قیامت، حضرت عیسى پشت سر مردى از این امت نماز خواهد خواند، بر این سخن درست دلالت دارد که زمین هیچ‌گاه از حجت خالى نمی‌ماند.[2]
2. مسلم نیز در صحیح خود علاوه بر حدیث بالا،[3] احادیث دیگرى درباره نزول حضرت عیسى و سایر موضوعات مرتبط با مهدویّت نقل کرده است؛ مانند این حدیث: رسول خدا(ص) فرمود: «در آخر الزمان، خلیفه‌اى خواهد بود که مال را تقسیم می‌کند، بی آن‌که بشمارد».[4]
3. ابن ماجه در سنن خود بابى را با عنوان «باب خروج المهدى» نام‌گذارى، و هفت حدیث در این رابطه نقل کرده است. در این احادیث به قیام حضرت مهدى(عج) و این‌که وى از اهل‌بیت پیامبر(ص) است، و نیز به زمینه‌سازان ظهور آن‌حضرت اشاره شده است؛ مانند این حدیث: پیامبر خدا(ص) فرمود: «مهدى، از ما اهل‌بیت است. خدا [کار او را] در یک شب، سامان می‌دهد».[5]
4. در سنن ترمذى نیز بابى به «ما جاء فى المهدى» اختصاص یافته و احادیثى صریح و صحیح در آن نقل شده است؛[6] مانند این حدیث: پیامبر(ص) فرمود: «دنیا از میان نمی‌رود تا آن‌که مردى از خاندانم، و همنام من، فرمان‌رواى عرب شود».[7]
ترمذى درباره سه حدیث از این مجموعه تصریح می‌کند که «هذا حدیث حسن صحیح».[8] بعد از این باب ابواب مرتبط دیگرى نیز با موضوعاتى مثل نزول حضرت عیسى(ع) و فتنه دجّال آمده است.
5. بیشترین و صریح‌ترین احادیث مهدویت را ابو داوود آورده است. او در سنن خویش ذیل عنوان «کتاب المهدى» احادیث متعدّدى را نقل کرده است که بر دوازده‌گانه بودن امامان، هم‌نام بودن مهدى با پیامبر اکرم(ص)، طولانى شدن حیات و نشانه‌هاى ظهور او دلالت دارد.[9]
گفتنی است؛ موضوع مهدویّت در منابع معتبر پیش از صحاح سته نیز ذکر شده است. برای نمونه؛ عبدالرزاق بن همام صنعانى که در سال 211 ق درگذشته، بابى از کتاب المصنّف خود را «باب المهدى» نام‌گذارى کرده و احادیثى زیبا و صریح در رابطه با قیام آن‌حضرت و دادگسترى وى در جهان نقل کرده است.[10]
خلاصه این‌که؛ احادیث بشارت به قیام و ظهور امام مهدى(عج) در منابع اصلى اهل سنّت، منحصر به اینها نیست؛ بلکه به طور گسترده در دیگر مصادر حدیثى آنان نیز نقل شده است. برخى از این منابع، مجموعه‌هاى عام حدیثى اهل سنّت است که بعضى ابواب آن به موضوع مهدویّت اختصاص یافته است؛ امّا برخى منابع هم به طور خاص با موضوع مهدویّت تدوین شده‌اند.[11]
 

[1]. بخاری، محمد بن إسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، ج 4، ص 168، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(صحیح مسلم)، ج 1، ص 136، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
[2]. ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 6، ص 493 – 494، بیروت، دار المعرفة، 1379ق.
[3]. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(صحیح مسلم)، ج 1، ص 136، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
[4]. صحیح مسلم، ج 4، ص 2235؛ نیز ر. ک: صحیح مسلم،  «باب نزول عیسى».
[5].  ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367، دار إحیاء الکتب العربیة، فیصل عیسى البابی الحلبی، بی‌تا.
[6].  ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، ج 4، ص 505، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. ازدی سجستانی، أبو داود سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج 6، ص 335 – 348، دار الرسالة العالمیة، چاپ اول، 1430ق.
[10]. صنعانی، عبدالرزاق، المصنّف، ج 11، ص 371، هند، المجلس العلمى، چاپ اول، 1390ق.
[11]. ر. ک: به این کتاب‌ها:  اکبرنژاد، مهدى‏، بررسی تطبیقى مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت‏، قم، بوستان کتاب‏، 1388ش؛ فقیه ایمانى، مهدى‏، الإمام المهدی(علیه السلام) عند أهل السنة، اصفهان، مکتبة الإمام أمیرالمؤمنین علی(علیه السلام) العامة، 1402ق.
www.islamquest.net

شبهه136

پسش : برخی ازاهل سنت می‌گویند: ما سنت خود را از سنت پیامبر (ص) گرفته‌ایم، شما شیعیان چی؟
پاسخ :


این ادعا جدید نیست، هر چند که در برهه‌ای مجدداً مطرح می‌شود. بالاخره (نه اهل تشیع یا تسنن واقعی)، بلکه دست‌اندرکاران ضد تبلیغ جهت تشدید اختلافات، چنین محاسبه می‌کنند که در هر نسلی (هر پنج یا حتی سه سالی)، یگ مخاطبین جدیدی وارد عرصه می‌شوند که شبهات و پاسخ‌ها را نشنیده‌اند و یا امکانات و تجهیزات جدیدی برای گسترش شعاع شبهه و اختلاف به بازار می‌آید؛ پس می‌شود روی فکر و ذهن آنها کار کرد.

ما بخیل نیستیم، دعا می‌کنیم که چنین باشد. اصلاً باید که چنین باشد. همه مسلمانان از هر مذهبی که هستند، باید به سنّت رسول الله صلوات الله علیه و آله تأسی کنند. چرا که خداوند متعال ایشان را نبی، رسول، اسوه‌ی حسنه (الگو) و رهبر امت مسلمان قرار داد و فرمود که او را جز برای اطاعت نفرستاده‌ام. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ ... - و ما هیچ رسولى را نفرستادیم مگر آنکه به اذن الهی (یارى و توفیق) خدا از وى اطاعت شود / النساء، 64». و از این رو مکرر و مؤکد امر به اطاعت از خدا و رسول نمود و مشمول رحمت الهی قرار گرفتن را مرهون این اطاعت فرمود:

«وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ - و خدا و پیامبر را فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید / آل‌عمران، 132»

ادامه مطلب ...