ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 176

پرسش :عکس شکاف خانه کعبه و سند اعجاز ولادت حضرت امیر المومنین موجود است، اما آیا خانه کعبه چندین بار خراب و تجدید بنا و بازسازی نشده؟ پس دیگر شکاف کعبه معنای ندارد شاید برای رانش زمین شکاف خورده است؟
پاسخ اجمالی

تاریخ و منابع اسلامى به ما مى‏گوید که خانه کعبه به دست آدم (ع) ساخته شده است و سپس در طوفان نوح آسیب دید و به وسیله ابراهیم خلیل (ع) تجدید بنا شد، و بعد از او قومى از عرب جرهم آن را بنا کردند، و باز روزگار آن را ویران کرد، عمالقه براى بار سوم آن را تجدید بنا کردند، و براى نوبت چهارم، قریش آن را تجدید بنا نمودند و بعد از آن که عبد الملک مروان متولى امر خلافت شد، حجاج بن یوسف خانه‏اى را که عبد اللَّه بن زبیر ساخته بود خراب نموده به شکل قبلى‏اش برگرداند. وضع کعبه بدین منوال باقى بود، تا آن که سلطان سلیمان عثمانى در سال نهصد و شصت روى کار آمد، سقف کعبه را تغییر داد. و چون در سال هزار و صد و بیست و یک هجرى احمد عثمانى متولى امر خلافت گردید، مرمت‏هایى در کعبه انجام داد، و بعد سیل عظیم سال هزار و سى و نه بعضى از دیوارهاى سمت شمال و شرق و غرب آن را خراب کرده بود. سلطان مراد چهارم، یکى از پادشاهان آل عثمان دستور داد آن را ترمیم کردند و کعبه دیگر دستکارى نشد تا امروز. اما در مورد نحوه ولادت حضرت علی (ع) و شکافته شدن دیوار کعبه کسی آن را مورد تردید قرار نداده است. هم منابع اهل سنت و هم شیعیان آن را بدون تردید نقل کرده اند. ولی بعد از ولادت حضرت علی (ع) نیز کعبه چندین بار بازسازی و یا تجدید بنا شده است، بنابراین به طور طبیعی باید آثار شکافی که برای تولد حضرت علی (ع) در کعبه ایجاد شده بود از بین رفته باشد و این مطلبی است که هیچ یک از شیعیان منکر آن نیستند، و اهمیتی هم ندارد که اثر آن شکاف به دلیل تجدید بنا از بین رفته باشد، چون آنچه که اهمیت دارد خود اعجاز شکاف کعبه هست که به طور حتم به وقوع پیوست و منابع معتبر شیعه و اهل سنت آن را به وفور بیان کرده اند.

پاسخ تفصیلی

لازم است برای رسیدن به پاسخ بهتر این سؤال، تاریخ مختصری از بازسازی این خانه مقدس را بدانیم. آنچه که از منابع روایی اسلام در این مورد به دست می آید، این است که کعبه نخستین خانه توحید است، و باسابقه‏ترین معبدى است که در روى زمین وجود دارد. هیچ مرکزى پیش از آن مرکز نیایش و پرستش پروردگار نبوده است، خانه‏اى است که براى مردم و به سود جامعه بشری در نقطه‏اى که مرکز اجتماع و محلى پربرکت است ساخته شده است.

خانه کعبه به دست حضرت آدم (ع) ساخته شد و سپس در طوفان نوح آسیب دید و به وسیله ابراهیم خلیل (ع) تجدید بنا شد، حضرت علی (ع) در نهج البلاغه در این زمینه می فرماید: « آیا نمى‏بینید که خداوند مردم جهان را از زمان آدم تا به امروز به وسیله قطعات سنگى امتحان کرده و آن را خانه محترم خود قرار داده، سپس به آدم و فرزندانش دستور داد که به گرد آن طواف کنند».[1]

ابن شهرآشوب، از امیر المؤمنین (ع) روایت کرده است که در مورد معناى آیه: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» در جواب مردى که پرسید: آیا کعبه اولین بیت است؟ حضرت فرموند: نه، قبل از کعبه خانه‏هایى دیگر نیز بوده، لیکن کعبه اولین خانه مبارکى است که براى مردم بنا نهاده شد. خانه‏اى که در آن هدایت و رحمت و برکت است و اولین کسى که آن را بنا نهاد ابراهیم بود، و بعد از او قومى از عرب جرهم آن را بنا کردند، و باز روزگار آن را ویران کرد، عمالقه براى بار سوم آن را بنا کردند، و براى نوبت چهارم، قریش آن را تجدید بنا نمودند.[2]

بعد از آن که زمام امر کعبه به دست قصى بن کلاب، یکى از اجداد رسول خدا (ص) افتاد (یعنى قرن دوم قبل از هجرت) قصى آن را خراب کرد و از نو با استحکامى بیشتر بنا نمود و با چوب دوم (درختى شبیه به نخل) و کنده‏هاى نخل آن را پوشانید، و این بنا همچنان بر جاى بود تا زمانى که عبد اللَّه زبیر در عهد یزید بن معاویه مسلط بر حجاز شد و یزید سردارى به نام حصین را برای ویران کردن آن فرستاد، و در اثر جنگ و سنگ هاى بزرگى که لشکر یزید با منجنیق به طرف شهر مکه‏ پرتاب مى‏کردند، کعبه خراب شد و آتش‏هایى که باز با منجنیق به سوى شهر مى‏ریختند، پرده کعبه و قسمتى از چوب های آن را سوزانید. بعد از آن که با مردن یزید جنگ تمام شد، عبد اللَّه بن زبیر به فکر افتاد، کعبه را خراب نموده بناى آن را تجدید کند، دستور داد گچى ممتاز از یمن آوردند، و آن را با گچ بنا نمود و حجر اسماعیل را جزء خانه کرد، و در کعبه را که قبلا در بلندى قرار داشت، تا روى زمین پائین آورد. و در برابر در قدیمى، درى دیگر کار گذاشت. تا مردم از یک در وارد شوند و از در دیگر خارج شوند و ارتفاع کعبه را 27 ذراع (تقریبا سیزده متر و نیم) قرار داد و چون از بنای آن فارغ شد، داخل و خارج آن را با مشک و عبیر معطر کرد، و آن را با جامه‏اى از ابریشم پوشانید، و در هفدهم رجب سال 64 هجرى از این کار فارغ گردید.

و بعد از آن که عبد الملک مروان متولى امر خلافت شد، حجاج بن یوسف خانه‏اى را که عبد اللَّه بن زبیر ساخته بود خراب نموده به شکل قبلى‏اش برگرداند. حجاج دیوار کعبه را از طرف شمال شش ذراع و یک وجب خراب نموده و به اساس قریش رسید و بناى خود را از این سمت بر آن اساس نهاد، و باب شرقى کعبه را که ابن زبیر پائین آورده بود در همان جاى قبلی آن (تقریبا یک متر و نیم یا دو متر بلندتر از کف) قرار داد و باب غربى را که عبد اللَّه اضافه کرده بود مسدود کرد، آن گاه زمین کعبه را با سنگ هایى که زیاد آمده بود فرش کرد.

وضع کعبه بدین منوال باقى بود، تا آن که سلطان سلیمان عثمانى در سال 960 روى کار آمد، سقف کعبه را تغییر داد و چون در سال هزار و صد و بیست و یک هجرى احمد عثمانى متولى امر خلافت گردید، مرمت‏هایى در کعبه انجام داد، و هنگامی که سیل عظیم سال هزار و سى و نه بعضى از دیوارهاى سمت شمال و شرق و غرب آن را خراب کرده بود، سلطان مراد چهارم، یکى از پادشاهان آل عثمان دستور داد آن را ترمیم کردند و کعبه دیگر تا به امروز دست کارى نشد‏.[3]

در مورد ولادت حضرت علی (ع) در کعبه کسی آن را مورد تردید قرار نداده است و همه مسلمانان چه شیعه، چه اهل سنت این اعجاز را پذیرفتند و در منابع معتبر شیعی این گونه آمده است که یزید بن قعنب می گوید: من با عباس بن عبد المطلب و جمعى از عبد العزى برابر خانه کعبه نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین (ع) که نه ماه به او آبستن بود آمد و درد زائیدن داشت؛ گفت خدایا من به تو ایمان دارم و بدان چه از نزد تو آمده است؛ از رسولان و کتاب ها مؤمن هستم و به سخن جدم ابراهیم خلیل (ع) تصدیق دارم و او است که این بیت عتیق را ساخته به حق آن که این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است، این ولادت را بر من آسان کن، یزید بن قعنب می گوید: ما به چشم خود دیدیم که خانه خدا از پشت شکافت و فاطمه به درون آن رفت و از دیده ما نهان شد و دیوار به هم آمد و خواستیم قفل در خانه را بگشائیم، ولی گشوده نشد و دانستیم که این امر از طرف خداى عز و جل است و پس از چهار روز بیرون آمد و امیر المؤمنین را در دست داشت و سپس گفت من بر همه زنان گذشته فضیلت دارم؛ زیرا آسیه بنت مزاحم خدا را به نهانى پرستید؛ در آن جا که پرستش خدا خوب نبود جز از روى ناچارى، و مریم دختر عمران نخل خشک را به دست خود جنبانید تا از آن خرماى تازه چید و خورد و من در خانه محترم خدا وارد شدم و از میوه بهشت و بار و برگش خوردم و چون خواستم بیرون آیم یک هاتفى آواز داد اى فاطمه نام فرزندت را على بگذار که او على است و خداى اعلى می فرماید: من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تادیبش نمودم و غامض علم خود را به او آموختم و او است که بت‏ها را در خانه من می شکند و او است که در بام خانه‏ام اذان می گوید و مرا تقدیس و تمجید می کند خوشا به حال کسى که او را دوست دارد و فرمان بردار او است و بدا به حال کسى که او را دشمن دارد و نافرمانى او کند.[4] در میان دانشمندان اهل تسنن نیز گروه زیادی به این حقیقت تصریح نموده و آن را یک فضیلت بی‏نظیر خوانده‏اند. به عنوان مثال حاکم نیشابوری در مستدرک می گوید: در اخبار متواتر آمده است که «فاطمه بنت اسد»، حضرت على (ع) را در درون خانه کعبه، به دنیا آورد.[5]

همچنین ساعدی به نقل از صحاح ششگانه اهل سنت می گوید: بنا به قولى حضرت على (ع) در روز جمعه، 13 رجب، سى سال از «عام الفیل» گذشته، و 23 سال به هجرت پیغمبر اکرم (ص) مانده، در مکّه مکرّمه درون خانه کعبه متولد شد و به قول دیگر، 25 سال پس از «عام الفیل»، و دوازده سال پیش از بعثت، ولادت یافته است و به قول دیگر، ده سال پیش از بعثت، متولد شده و پیش از حضرت على (ع) هیچ فرزندى در خانه کعبه، تولّد نیافته است.[6]

با توجه به این مطالب روشن می شود که شیعه و اهل تسنن باور دارند که معجزه شکاف کعبه یقینی است و تولد حضرت علی (ع) در داخل کعبه انجام گرفت. بنابراین، با توجه به تخریب و تجدید بنای کعبه در سال های بعد از ولادت و زندگی حضرت علی (ع) به طور طبیعی باید آثار شکاف به وجود آمده در هنگام ورود مادر امیرالمؤمنین (ع) به داخل کعبه از بین رفته باشد و این حقیقتی است که کسی نمی تواند منکر آن باشد و کسی از شیعیان علی (ع) نیز منکر این حقیقت نیست، ولی آنجه که شیعه به آن می بالد این است که این معجزه از آن کسی است که او یگانه مولود کعبه است و شیعه مفتخر به پیروی از او است. و اهمیتی هم ندارد که اثر آن شکاف به دلیل تجدید بنا از بین رفته باشد؛ چون آنچه که اهمیت دارد خود اعجاز شکاف کعبه هست که به طور حتم به وقوع پیوست و منابع معتبر شیعه و اهل سنت آن را به وفور بیان کرده اند.


www.islamquest.net

امام علی علیه السلام 4

مناجات حضرت امیر المؤمنان علیه السلام
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلا وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَ الْأَقْدَامِ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَجْزِی وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئا وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ ،
خدایا از تو امان مى خواهم، روزى که سودى ندهد مال و فرزندان مگر کسى که ولى به تمام معنى سالم نزد خدا آرد، و از تو امان مى خواهم روزى که ستمکار مى گیرد هر دو دستش را، و مى گوید اى کاش همراه پیامبر راه خدا را انتخاب مى کردم، و از تو امان مى خواهم روزى که شناخته شوند گناهکاران به نشانه هایشان، و به پیشانی ها و قدم ها بگیرندشان و از تو امان مى خواهم روزى که کفایت نمى کند پدرى از فرزندش، و نه فرزندى کفایت کننده است از پدرش به هیچ وجه، البته وعده خدا حق است.
و از تو امان مى خواهم روزى که عذرخواهى ستمکاران سود نمى دهد، و بر ایشان است لعنت، و عذاب و شکنجه سراى آخرت و از تو امان میخواهم روزى که کسى براى کسى اختیار چیزى را ندارد، و اختیار همه چیز در آن روز براى خداست، و از تو امان مى خواهم روزى که انسان فرار مى کند از برادر و پدر و مادر و همسر و فرزندانش،
لِکُلِّ امْرِى ءٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعا ثُمَّ یُنْجِیهِ کَلّا إِنَّهَا لَظَى نَزَّاعَةً لِلشَّوَى مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلّا الْمَوْلَى مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ إِلا الْمَالِکُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْعَزِیزُ وَ أَنَا الذَّلِیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلِیلَ إِلّا الْعَزِیزُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلّا الْخَالِقُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْعَظِیمُ وَ أَنَا الْحَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْحَقِیرَ إِلّا الْعَظِیمُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْقَوِیُّ وَ أَنَا الضَّعِیفُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّعِیفَ إِلّا الْقَوِیُّ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ إِلّا الْغَنِیُّ ،
و براى هرکدام از آنها در آن روز کارى است، که آن کار او را بس است، و از تو امان مى خواهم روزى که گنهکار دوست دارد، اگر بتواند از عذاب آن روز، پسرانش و همسرش و برادرش و خویشانش که او را در بر مى گیرند و هرکه در روى زمین است بها بدهد سپس این بها دادن او را نجات دهد هرگز! همانا عذاب الهى آتشى شعله ور است، برکننده پوست اعضا براى سوزاندن است! مولایم اى مولاى من، تو مولایى و من بنده ام، آیا رحم مى کند به بنده جز مولا؟ مولایم اى مولاى من، تو مالکى و من مملوکم، آیا رحم مى کند به بنده جز مولا؟ مولایم اى مولاى من، تو عزیزى و من خوار، آیا رحم مى کند به خوار جز عزیز؟ مولایم اى مولاى من، تو خالقى، من مخلوق، آیا رحم مى کند به مخلوق جز خالق؟ مولایم اى مولاى من تو باعظمتى و من ناچیز، آیا رحم مى کند به ناچیز جز باعظمت؟ مولایم اى مولاى من، تو نیرومندى و من ناتوان آیا رحم مى کند به ناتوان جز نیرومند؟ ، مولایم اى مولاى من تو بى نیازى و من نیازمند، آیا رحم مى کند به نیازمند جز بى نیاز؟
مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمُعْطِی وَ أَنَا السَّائِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ السَّائِلَ إِلا الْمُعْطِی مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْحَیُّ وَ أَنَا الْمَیِّتُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَیِّتَ إِلا الْحَیُّ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْبَاقِی وَ أَنَا الْفَانِی وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَانِیَ إِلا الْبَاقِی مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الدَّائِمُ وَ أَنَا الزَّائِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الزَّائِلَ إِلا الدَّائِمُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلا الرَّازِقُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْبَخِیلَ إِلا الْجَوَادُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمُعَافِی وَ أَنَا الْمُبْتَلَى وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُبْتَلَى إِلا الْمُعَافِی مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْکَبِیرُ وَ أَنَا الصَّغِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الصَّغِیرَ إِلا الْکَبِیرُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْهَادِی وَ أَنَا الضَّالُّ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّالَّ إِلا الْهَادِی مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْحُومَ إِلا الرَّحْمَنُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ السُّلْطَانُ،
مولایم اى مولاى من، تو عطا بخشى و من سائل، آیا رحم مى کند به سائل جز عطابخش؟ مولایم اى مولاى من، تو زنده اى و من مرده آیا رحم مى کند به مرده جز زنده؟ ، مولایم مولاى من تو باقى هستى و من فانى، آیا رحم مى کند به فانى جز باقى؟ ، مولایم اى مولاى من تو پاینده اى و من از بین رونده، آیا رحم مى کند به از بین رونده جز پاینده؟ مولایم اى مولاى من، تو روزى دهنده اى و من روزى داده شده، آیا رحم مى کند به روزى داده شده جز روزى دهنده؟ مولایم اى مولاى من، تو جودمندى و من بخیل، آیا رحم مى کند به بخیل جز جودمند؟ مولایم اى مولاى من، تو عافیت بخشى و من گرفتار، آیا رحم مى کند به گرفتار جز عافیت بخش؟ مولایم اى مولاى من تو بزرگى و من کوچکم، آیا رحم مى کند به کوچک جز بزرگ؟ مولایم اى مولاى من، تو راهنمایى و من گمراه، آیا رحم مى کند به گمراه جز راهنما؟ مولایم اى مولاى من تو رحم کننده اى و من رحم شده، آیا رحم مى کند به رحم شده جز رحم کننده؟ مولایم اى مولایم من، تو سلطانى
وَ أَنَا الْمُمْتَحَنُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ إِلا السُّلْطَانُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الدَّلِیلُ وَ أَنَا الْمُتَحَیِّرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُتَحَیِّرَ إِلا الدَّلِیلُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْغَفُورُ وَ أَنَا الْمُذْنِبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ إِلا الْغَفُورُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْغَالِبُ وَ أَنَا الْمَغْلُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ إِلا الْغَالِبُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ إِلا الرَّبُّ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمُتَکَبِّرُ وَ أَنَا الْخَاشِعُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْخَاشِعَ إِلا الْمُتَکَبِّرُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِکَ وَ ارْضَ عَنِّی بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ فَضْلِکَ یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الطَّوْلِ وَ الامْتِنَانِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
و من آزمایش شده به بلاها، آیا رحم مى کند به آزمایش شده به بلاها جز سلطان؟ ، مولایم اى مولاى من تو دلیلى و رهنما و من سرگردان، آیا رحم مى کند به سرگردان جز دلیل و رهنما؟ ، مولایم اى مولاى من تو آمرزنده اى و من گناهکار، آیا رحم مى کند به گناهکار جز آمرزنده؟ ، مولایم اى مولاى من، تو غالبى و من مغلوب، آیا رحم مى کند به مغلوب جز غالب؟ ، مولایم اى مولاى من تو پرورنده اى و من پروریده، آیا رحم مى کند به پروریده جز پرورنده؟ مولایم اى مولاى من، تو بزرگمنشى و من فروتن، آیا رحم مى کند به فروتن جز بزرگمنش؟ مولایم اى مولاى من به من رحم کن به رحمتت و به جود و کرم، و فضلت از من راضى شو، اى داراى جود و احسان و عطا و بخشندگى، به مهربانى ات اى مهربان ترین مهربانان.
www.erfan.ir

شبهه117

خلاصه پرسش
آیا تنها فضیلت علی (ع) شمشیر زدن است؟ چرا نام ایشان در قرآن نیامده است؟ آیا امامت علی با خاتمیت پیامبر اسلام منافات ندارد؟
پرسش
حضرت علی چه برتری نسبت به سایر اشخاص دارد آنچه که ما از گفته های خود شما از علی می دانیم علی مردی است خشن و تنها هنر او شمشیر زدن و کشتن آدم ها است حال چرا خدا یک قاتل هزاران نفر را جانشین پیغمبر محبوب خود می کند اگر چنین است پس چرا خدا را عادل می نامید. من هرچه در قرآن خواندم چیزی در رابطه با علی نیافتم و این حرف های شما کاملا غلط است اگر خداوند علی را به جانشینی تعیین کرده پس منظور از پیامبر آخر زمان چیست؟
پاسخ اجمالی

با توجه به اینکه در این سؤال مطالب و ادعاهایی مطرح شده است که هریک نیاز به پاسخ جداگانه ای دارد لذا در سه بخش ذیل بطور جداگانه مورد بررسی قرار گرفت :

 

1. عدم انحصار فضائل علی (ع) در شمشیر زدن و جهاد در راه خدا

2. علت عدم ذکر نام حضرت علی(ع) در قرآن

3. عدم منافات خاتمیت با امامت

خواهشمند است برای دریافت جواب، به پاسخ تفصیلی مراجعه شود.

پاسخ تفصیلی

1. عدم انحصار فضائل علی (ع) در شمشیر زدن و جهاد در راه خدا

شمشیر به خودی خود نشانه هیچ ارزش یا ضد ارزشی نیست، اما آن گاه که هنگامه نبردی نابرابر فراهم شود و دست ظلم و کفر و تعدی به سوی انسانیت و حقیقت دراز گردد و نَفَس ها در سینه حبس شود و پاسخی برای تجاوزگرانی که "َل مِن مُبارِز" سر می دهند وجود نداشته باشد، در این هنگام است که جانباز طریق حق و حقیقت، شمشیر را در آغوش می کشد و در این جا است که بنا به قول پیامبر (ص): ضربت شمشیر علی در روز خندق ارزشی بالاتر از عبادت انس و جن می یابد. [1]

 

بنابراین، شمشیر زدن اگر نشانه اخلاص در راه خداوند باشد، البته بهترین محک برای شناختن انسان است و به قول قرآن: "فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى‏ لَهُمْ [2] هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل می شود که در آن سخنی از جنگ است منافقان بیمار دل را می بینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه می کنند پس مرگ و نابودی برای آنان سزاوارتر است.

 

تقدس شمشیر علی (ع) علاوه بر حمایتی که از اسلام داشت به این دلیل عمده است که خالی از هوای نفس و تابع اراده خداوند بوده و ذره ای منیت در آن راه نداشت ولی آیا فضیلت علی (ع) تنها محدود به شمشیر و شجاعت و جانبازی در راه حق بوده است؟

 

چنین قضاوتی بسیار ظالمانه خواهد بود اگر سلطان معرفت و عشق و عرفان را، تنها مرد شمشیر و جهاد بدانیم.


 

ادامه مطلب ...

شبهه 125

چند آیه از قرآن در فضائل علی بن ابی‌طالب(ع) نازل شده است؟
پرسش
آیا رسول خدا(ص) فرمودند: «قرآن در فضائل علی بن ابی‌طالب(ع) نازل شده است» صحیح است؟
پاسخ اجمالی
آنچه در این‌باره در برخی از منابع اهل‌سنت آمده، این است که ابن عباس گفت: «نزلت فی علی ثلاث مائة آیه»؛[1] سی‌صد آیه در شأن علی(ع) نازل شده است.
همچنین در برخی منابع شیعه از ابن عباس از رسول خدا(ص) نقل شده است: «ما انزل آیة فیها "یا ایها الذین آمنوا" و علی رأسها و امیرها»؛[2] آیه‌ای که در آن "یا ایها الذین آمنوا" آمده، نازل نشده است، مگر آن‌که علی در رأس آن قرار دارد»؛ یعنی تمامی این آیات در ابتدا و قبل از همه در شأن علی(ع) و مربوط به آن‌حضرت است.

[1]. کوفى حبرى‏، حسین بن حکم‏، تفسیر الحبری، ص 162، بیروت، مؤسسه آل البیت‏، چاپ اوّل‏، 1408ق؛ ابن مردویه اصفهانى‏، ابو بکر احمد بن موسى، مناقب على(ع)، ص 217، قم، دار الحدیث‏، چاپ دوم‏، 1424ق؛ خطیب بغدادی، ابو بکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج ‏6، ص 219، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1417ق؛ ابن عساکر، ابوالقاسم على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج ‏42، ص 364، بیروت، دار الفکر، 1415ق. 

[2]. سید ابن طاوس، الیقین باختصاص مولانا علی(ع) بإمرة المؤمنین‏، ص 463، قم، دار الکتاب‏، چاپ اوّل‏، 1413ق.

www.islamquest.net

شبهه93

پرسش : آیا آیه "وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ..." در شأن امام علی نازل شده است؟ اگر چنین باشد، استعمال صیغه جمع بر یک فرد چگونه توجیه پذیر است؟

پرسش
آیا آیه "وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ..." در شأن امام علی نازل شده است؟ چنان که زراره از امام صادق (ع) نقل کرده است، اگر چنین باشد استعمال صیغه جمع بر یک فرد، چگونه توجیه پذیر است؟ و با چشم پوشی از این آیه، آیا واقعیت تاریخی این مطلب را ثابت می کند که از میان مردان علی بن ابی طالب اولین شخصی بود که به رسول خدا ایمان آورد؟! یا کسی دیگر غیر از او به این افتخار نایل آمد.
پاسخ اجمالی

چه این که آیه "وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ..."، در شأن امام علی نازل شده باشد یا نشده باشد، هیچ تفاوتی در اولین مسلمان بودن وی نمی کند؛ زیرا به اجماع ثابت شده است اولین کسی که از میان زنان به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد، حضرت خدیجه همسر با وفا و گرامی آن حضرت است، و از میان مردان، -تمام عالمان شیعه و بسیاری از اهل سنت معتقدند- امام علی (ع) اولین کسی بود که دعوت پیامبر اسلام (ص) را لبیک گفت. از این جهت علی اولین کسی است که مصداق این آیه است و آیه بر او تطبیق داده می شود.

اما در باره اشکال کلمه جمع (السابقون) و اراده مفرد از آن باید گفت: این استعمال یعنی اطلاق صیغه جمع بر یک فرد یا دو فرد، چیز تازه ای نیست؛ زیرا چه در قرآن و چه در ادبیات عرب و غیر عرب، فراوان استعمال شده است که لفظ جمع می آورند و از آن یک فرد اراده می کنند که در پاسخ تفصیلی به تعدادی از آنها به عنوان نمونه اشاره می شود.

پاسخ تفصیلی

قبل از ورود در تفسیر آیه "وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ..."، و بیان شأن نزول آن، توجه به دو نکته اساسی ضروری است.

یک. بدون در نظر گرفتن این آیه و آیات دیگر، آیا امام علی (ع) اولین کسی بود که به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد. به بیان دیگر آیا واقعیت تاریخی این مطلب را ثابت می کند که از میان مردان علی بن ابی طالب، اولین شخصی بود که به رسول خدا ایمان آورد؟!

دو. بر فرض این که آیه "السابقون الاولون..." در شأن فرد خاصی نازل نشده باشد، اما آیا از باب جری و تطبیق -نه از باب حصر سبب نزول- می توان آن را بر امام علی تطبیق داد؟ یا خیر!

نکته اول


 

ادامه مطلب ...

امام علی علیه السلام(3)


مشخصات نهج البلاغه                                                                                                                                    
1. نهج البلاغه دارای چند خطبه می‌باشد؟
2. نهج البلاغه دارای چند نامه می‌باشد؟
3. نهج البلاغه دارای چند حکمت می‌باشد؟
4. طولانی‌ترین خطبه کدام است؟
5. کوتاهترین خطبه کدام است؟
6. طولانی‌ترین نامه کدام است؟
7. کوتاهترین نامه کدام است؟
8. طولانی‌ترین حکمت کدام است؟
9. کوتاهترین حکمت کدام است؟
10. نهج البلاغه توسط چه کسی جمع آوری شده است؟
11. جمع آوری نهج البلاغه در چه سالی و چه ماهی به اتمام رسیده است؟
12. آخرین جمله نهج البلاغه درباره چه موضوعی می‌باشد؟
13. یکی از صفات حسنه‌ای که حضرت علی ـ علیه السلام ـ در اکثر خطبه ها به آن توصیه کرده و بر امام جمعه لازم است آن را در خطبه‌های نماز جمعه سفارش کند، کدام است؟
14. نام قرآن چند بار در نهج البلاغه تکرار شده است؟
15. عمده‌ترین بخشهای نهج البلاغه بر چه عنصری پایه‌ریزی شده است؟
16. چند آیه قرآن در نهج البلاغه آمده است؟
17. در نهج البلاغه چند حدیث نبوی ذکر شده است؟
پاسخ ها:
1. نهج‌البلاغه دارای 241 خطبه می‌باشد.
2. نهج‌البلاغه دارای 79 نامه می‌باشد.
3. نهج‌البلاغه دارای 480 حکمت می‌باشد.
4. طولانی‌ترین خطبه، خطبه 192 می‌باشد که به خطبه قاصعه مشهور است.
5. کوتاهترین خطبه، خطبه 61 نهج‌البلاغه است، که در مورد خوارج می‌باشد(لا تقاتلوا الخوارج ...)
6. طولانی‌ترین نامه، نامه53 است، که مشهور به عهدنامه مالک اشتر می‌باشد.
7. کوتاهترین نامه، نامه 79 است که خطاب به فرماندهان لشکرها می باشد.
8. طولانی‌ترین حکمت، حکمت 147 می‌باشد که خطاب به کمیل بن زیاد نخعی فرموده است.
9. کوتاهترین حکمت، حکمت 187 می‌باشد که درباره کوچ کردن از دنیا است. «الرحیل و شیک» کوچ کردن(از دنیا) نزدیک است! و حکمت 418 که درباره صبر و بردباری می‌باشد«الحلم عشیره» حلم و بردباری قوم و عشیره است.
10. نهج‌البلاغه توسط سید ابوالحسن محمدبن حسین الطاهر المناقب مشهور به سید رضی(رحمه الله علیه) جمع‌آوری شده است.
11. جمع آوری نهج‌البلاغه در ماه رجب سال 400 ه.ق به اتمام رسیده است.
12. آخرین جمله نهج‌البلاغه درباره دوست می‌باشد که می‌فرماید: «اذا احتشم المؤمن اخاه فقد فارقه».
به خشم آوردن و شرمنده ساختن دوست مقدمه جدایی از دوست است.
13. در اکثر خطبه‌ها حضرت علی ـ علیه السلام ـ به «تقوی» که مانع انجام همه گناهان است اشاره کرده است.
14. نام«قرآن» 41 بار در نهج‌البلاغه ذکر شده است. (توضیح اینکه مراد فقط کلمه قرآن است) البته در نهج‌البلاغه ازقرآن تعبیرات دیگری شده است مثلا «کتاب»، «کتاب الله»، «کتابه» و غیره.
15. موعظه از مجموع 241 خطبه نهج‌البلاغه 86 خطبه موعظه و یا لااقل مشتمل بر یک سلسله مواعظ است مانند خطبه 176 که با جمله «انتفعوا ببیان الله» آغاز می‌شود و خطبه 192 که به خطبه قاصعه و خطبه 193 که به خطبه متقین معروف است. و از مجموع 79 نامه در نهج‌البلاغه، 25 نامه تماما موعظه و یا متضمن جمله‌هایی در نصیحت و اندرز و موعظه است. مانند اندرز نامه آن حضرت به فرزند عزیزش امام مجتبی ـ علیه السلام ـ که نامه 31 می‌باشد و فرمان معروف آن حضرت به مالک اشتر که طولانی ترین نامه‌ها است(نامه 53) و نامه 45 که همان نامه معروف آن حضرت به عثمان بن حنیف والی بصره است. و از مجموع 480 حکمت موجود در نهج البلاغه تماما مشتمل بر پند، اندرز و نصیحت و موعظه می‌باشد.
16. 87 آیه از 43 سوره قرآن در نهج البلاغه آمده است.
17. در نهج البلاغه 16 حدیث نبوی ذکر شده است.
www.andisheqom.com

دانلود نهج البلاغه
فایل pdf
حجم : 11.8MB
دانلود نهج البلاغه به همراه ترجمه فارسی