ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 180

پرسش : چرا خداوند هر کس را که دوست دارد بیشتر امتحان می‌کند و زندگی را بر او سخت می‌گیرد؛ آخه این چه نوع دوست داشتنه؟


  اکنون به عنوان بنده‌ای که او را قبول دارد، نسبت به محبت خداوند متعال سؤال دارید یا اعتراض؟! اگر اندک معرفت و محبتی هست، این جبهه‌گیری خصمانه، ناشی از چه و برای چیست؟! آیا بندگان می‌خواهند به او ایراد بگیرند و روش دوست داشتن را به او تعلیم دهند؟! به این مهمات دقت کنید.

محبت خداوند رحمان و رحیم اثبات شده است، این ماییم که باید او را دوست بداریم و این محبت قلبی را در عمل ظهور و بروز دهیم.

به دو مشکل اساسی توجه نمایید:

یک - از مشکلات بزرگ در فرهنگ، دانش و بینش اسلامی ما، متأسفانه در دین‌شناسی، اسلام‌شناسی، احکام‌شناسی و کلیه معارف، بر اساس شنیده‌هاست و نه مبتنی بر آیات، احادیث و تعلیم، تعقل و تدبر در آنها.

فرض کنید یک حقیقتی در عالم هستی وجود دارد و در دین نیز بیان شده است و از جهات گوناگون مورد بحث و تبیین قرار گرفته است، سپس این حقیقت دهان به دهان نقل می‌شود و هر بار بخشی از آن حذف یا تغییر می‌یابد و یا لحاظی از آن به لحاظ دیگری ارتباط داده می‌شود و در نهایت حقیقت مطلب، به طور کلی کنار رفته و گفته‌های موهوم جایگزین می‌گردد!

دو – مشکل اساسی دیگر این است که بسیاری از مردم، بدون هیچ رجوعی به قرآن، حدیث، کتاب، عالِم و ...، همان شنیده‌ها و یا حتی گمان‌های خود را اصل و وحیِ منزل قلمداد می‌کنند و سپس بر اساس همان گمان‌ها و شنیده‌های خود شبهه‌ناک یا حتی معترض می‌گردند که «چرا خدا اینطور و چرا اسلام آنطور و ...»؟!

امتحان چیست؟

امتحان یعنی چه؟ آیا یک عده امتحان می‌شوند و یک عده نمی‌شوند؟ آیا یک عده بیشتر امتحان می‌شوند و یک عده کمتر؟ آیا خدا هر کسی را که دوست داشته باشد، بیشتر امتحان می‌کند؟ اگر چنین است، چرا؟ آیا امتحان نوعی زجر دادن است که با محبت منافات داشته باشد و ...؟

به زندگی معمولی خودمان نگاه کنیم و دقت کنیم که در این زندگی، "امتحان" چیست؟ چرا امتحان (آزمون) برگزار می‌شود؟ و چه جایگاه و نتایجی دارد؟! با این توجه، حقیقت و چگونگی امتحان الهی را بسیار آسان، سریع و روشن درک خواهیم نمود.

*- شاید وقتی کلمه "امتحان" بیان می‌شود، اولین امتحانی که به ذهن خطور کند، امتحان دورس در طی تحصیلات ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی باشد. ابتدا یک سری امکانات مانند مدرسه، دانشگاه، حوزه، کتاب، معلم، استاد و ... در اختیار دانش‌پژوه قرار می‌گیرد و پس از مدت معینی، آزمونی گرفته می‌شود تا معلوم گردد که چه کسانی توانسته‌اند از این امکانات درست بهره برداری نمایند و چه کسانی نتوانسته‌اند.

بدیهی است آنان که موفق بودند، به مرحله‌ی بالاتر می‌روند و در آنجا علوم و امکانات در سطوح بالاتری در اختیارشان قرار می‌گیرد و البته پس از طی هر دوره، و به ویژه پس از فارغ التحصیلی، جایگاه‌شان و مقدرات‌شان، با سایرین متفاوت خواهد بود.

این امتحان، نه فقط در تحصیل و مدرسه، بلکه همه جا و در هر موردی و همیشگی و پیوسته است. از ورزش گرفته، تا بازیگری، تا دریانوردی و فضانوردی یا رانندگی، تا نقاشی و خیاطی و نانوایی، این امتحان وجود دارد؛ و البته منحصر به صنوف نیست، بلکه در هر امری ساری و جاری می‌باشد.

  ادامه مطلب ...

شبه 140

خلاصه پرسش
خداوند به بندگانش فرموده که مانع وقوع ظلم شوند، اما چرا خودش مانع آن نمی‌شود که ظلمی رخ دهد؟ مگر خود پروردگار نفرموده که آنچه می‌گویید، خود نیز بدان عمل کنید؟
پرسش
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «لم تقولون ما لا تفعلون، کبر مقتاً عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون». بر اساس این آیه نسبت به دفع ظلم به بندگان امر نموده که (به اجماع شیعه و سنی دفع ظلم حتمی واجب است)، اما خود او آن‌را دفع ننموده، و گرنه در خارج ظلمی وجود نمی‌داشت. چگونه ممکن است خداوند خود به کلامی که در قرآن گفته پایبند نباشند؟
پاسخ اجمالی
پروردگار، جهان را بگونه‌ای آفریده که در آن، انسانها در معرض آزمایش قرار گرفته و با اختیارشان سعادت و یا شقاوت را برای خود رقم می‌زنند. علاوه بر آن، خداوند راه درست و نادرست را نیز به آنها نشان داده و در همین راه، ظلم و ستم را گناه دانسته است. اما اگر خدا بخواهد به صورت جبری مانع بروز هر ظلمی شود، با نظام احسن جهان که انسانها در آن  دارای اختیارند، همخوان نخواهد بود. البته با این وجود، خداوند بر حسب مصلحت، مانع برخی ظلم‌ها می‌شود.
در توضیح این مطلب باید گفت:
1. اراده و فعل الهی در یک تقسیم‌بندی به «تکوینی» و «تشریعی» تقسیم می‌شود. «فعل تکوینی» فعلی است که خداوند آن‌را در خارج ایجاد نموده و حالت منتظره‌ای ندارد. اما «فعل تشریعی» فعلی است که خداوند ایجاد اختیاری آن توسط بندگان را اراده نموده، به گونه‌ای که بدون اختیار بندگان - به عنوان جزء العلّة-، آن فعل محقق نمی‌گردد.[1]
2. «وجوب شرعی» برای خداوند بی‌معنا است، به این معنا که وقتی «اختیار بندگان» در موضوع فعل تشریعی لحاظ شده، دیگر ثبوت چنین حکمی برای خداوند معنا نخواهد داشت. پس تنها چیزی که برای خداوند می‌تواند ثابت شود، وجوب عقلی است؛ به این معنا که عقل درک می‌کند خداوند متعال به اقتضای خدا بودنش، فعلی را انجام خواهد داد.[2]
3. خداوند عادل است به این معنا که ظلم و عمل قبیح از او سر نمی‌زند. در نتیجه هر آنچه در عالم محقق می‌شود نمی‌تواند با عنوان «ظلم» و «قبیح» به او نسبت داده شود.[3]
4. شرور به چند دسته تقسیم می‌شوند: بعضی از آنها عدمی‌اند، مانند نابینایی، و بعضی وجودی. شرور وجودی نیز بعضی نسبی‌اند، مانند وجود حیوانات درّنده در محیط زندگی، و بعضی مطلق. شرور وجودی مطلق هم یا برخاسته از اختیار و اراده انسان است یا خیر. شرور عدمی نیازمند علت وجودی نیستند و ایجاد شرور نسبی هم سبب اطلاق «قبیح» بر فعل موجِد نمی‌گردد. شرور مطلق هم اگر منتسب به اختیار و اراده انسان باشند، در این‌ صورت قبیح بودن آنها منتسب به انسان خواهد بود و اگر چنین نباشند، در این‌صورت به عنوان لازمه نظام احسن - و این‌که بدون آنها اصل ایجاد نظام احسن منتفی می‌گردد-، به صورت تبعی متعلق اراده الهی قرار خواهند گرفت. در نتیجه باز هم با عنوان «قبیح» به افعال الهی نسبت داده نمی‌شوند؛ زیرا ایجاد نظام احسن ترجیح داشته و ترک آن قبیح می‌باشد.[4]
6. حسن و قبح افعال گاهی شرعی است و گاهی عقلی. حسن و قبح شرعی، یعنی به جهت تعلق حکم تشریعی الهی به آن، قبیح یا حسن شمرده شده است، مانند وجوب طهارت برای نماز. حسن و قبح عقلی، یعنی عقل انسان فارغ از احکام شرعی، حسن یا قبح عمل را ادراک می‌کند.[5]
7. حسن و قبح افعال به چند صورت قابل تصور است:
الف) این‌که ذاتی برای فعل باشند.
ب) این‌که فعل مقتضی اتصاف به هر یک از آنها باشد.
ج) این‌که فعل لا اقتضاء نسبت به هر کدام از آنها باشد.[6]
حال که این مقدمات روشن گردید، در پاسخ به سؤال مطرح شده می‌گوییم، باید دید مراد از «دفع ظلم» چیست؟ اگر مراد دفع تشریعی باشد - به این معنا که خداوند اراده نموده است بندگان با اختیار خویش مانع از ایجاد ظلم (توسط خود یا دیگران) شوند-[7] در این صورت باید دید آیا «دفع تشریعی ظلم» دارای وجوب عقلی است یا شرعی. اگر دارای وجوب شرعی باشد، در این صورت بر خداوند صدق نخواهد کرد؛ زیرا فعل تشریعی فعلی است که «اختیار بندگان» به عنوان جزء العلة در آن لحاظ گردیده است. اما اگر دارای وجوب عقلی باشد، در این‌صورت بر خداوند هم لازم است ظلم را به صورت تشریعی دفع نماید؛[8] به این معنا که اراده نماید بندگان به صورت اختیاری و ارادی، از ایجاد ظلم در خارج ممانعت نمایند.
اما اگر «دفع تکوینی» مراد باشد، در این صورت باید دید مقصود از «ظلم» چیست. اگر مقصود از آن شرور عدمی باشد، در این‌صورت نیازمند علت وجودی نیستند تا خداوند ملتزم به انجام کاری باشد. اگر مقصود شرور نسبی باشد، در این‌صورت دفع آن لزوم عقلی ندارد - و چه بسا عدم دفع، لزوم داشته باشد-، اگر مقصود شرور مطلقی باشد که به اختیار انسان است، در این‌صورت لازمه چنین دفعی ثبوت جبر در افعال انسان خواهد شد که خلاف فرض و نیز نقض غرض است. اگر هم دفع تکوینی به شرور مطلق غیر اختیاری تعلق گرفته باشد، در این‌صورت باید دید آیا وجود آن شرور لازمه خلقت و نظام احسن است یا خیر. اگر نباشد، خداوند آنها را دفع نموده و می‌نماید؛ اما اگر لازمه نظام احسن باشند، در این‌صورت بر خداوند لازم است آنها را ایجاد نماید، لیکن چون به صورت تبعی مورد اراده الهی قرار می‌گیرند، ایجاد آنها برای او نه تنها قبیح نبوده، بلکه ترک ایجادشان قبیح خواهد بود.
 

[1]. ر. ک: فاضل لنکرانی، محمد، آیة التطهیر رؤیة مبتکرة، ص 92-93، قم، مؤسسه فقهی ائمه اطهار(ع)، چاپ سوم، 1423ق.
[2]. ر. ک: خرازی، سید محسن، بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیة، ص 129-131، بیروت، دار المحجة البیضاء، چاپ اول، 1427ق.
[3]. ر. ک: طوسی، محمد بن الحسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص 84 به بعد، بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم، 1406ق.
[4]. بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیة، ص 109 به بعد.
[5]. لاهیجی، فیاض، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص 59، تهران، الزهراء، چاپ سوم، 1372ق.
[6]. محمدی، علی، شرح کشف المراد، ص 109، قم، دار الفکر، چاپ چهارم، 1378ش.
[7]. دفع ظلم تشریعی معنای دیگری نیز دارد و آن این است که خداوند در تشریع احکام، عدالت را رعایت نموده و احکامی که ظالمانه هستند، جعل و تشریع ننماید. اگر مقصود سائل این مورد باشد، در این‌صورت پاسخ این خواهد بود که به حکم عقل، خداوند دفع ظلم تشریعی می‌نماید و احکامی که ظالمانه هستند را جعل نکرده و نخواهد کرد.
[8]. یعنی عقل ما درک می‌کند که خداوند چنین خواهد نمود.
www.islamquest.net

شبهه103

پرسش
امیرمؤمنان(ع) در سخنی فرمود: «من احبنا اهل البیت فلیستعد للفقر جلبابا»؛ هر کس ما اهل بیت را دوست‏ بدارد پس باید فقر و محرومیت‏ها را چونان لباس رویین بپذیرد. اگر این‌گونه است پس؛ چرا این همه پولدار محب امام علی(ع) و اهل بیت، با ماشین‌های آنچنانی و خانه‌های آنچنانی و بریزو بپاشها.... همه هم که ادعای تشیع می‌کنند، و خیلی هم محب اهل بیت هستند، اتفاقاً از تولید ثروت هم خیلی طرفداری می‌کنند که بچه شیعه بایستی پولدار باشد و... می‌خواهم بدانم که این مسائل چگونه با هم جمع می‌شوند؟
پاسخ اجمالی
امام علی(ع) می‌فرماید: «هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد، باید براى پوشیدن لباس فقر آماده شود!».
این روایت لزوماً به معنای آن نیست که تمام شیعیان در اثر محبت اهل بیت(ع) فقیر خواهند بود، بلکه اعلام می‌کند که شیعه باید آمادگی تحمل هر شرایطی؛ مانند فقر را داشته باشد.
ولایت اهل بیت و دلباختگی به این خاندان بدون آمادگی برای رنج و محنت‌ها و با گریختن از انواع محرومیت‌ها دشوار خواهد بود؛ زیرا که حقیقی بودن علاقه درونی شخص، هنگامی نمایان می‌شود که فرد مورد امتحان قرار گیرد و حوادثی تلخ و ناراحت کننده در زندگی انسان رخ نماید، آن‌گاه است که دوستان حقیقی از دوستان مجازی جدا می‌گردند، و گرنه در هنگام راحتی و آسایش هر کسی می‌تواند ادعای دوستی اهل بیت(ع) را داشته باشد.
لذا باید در راه ولایت و محبت اهل بیت سختی‌ها و رنج‌ها را تحمل کرد و دم بر نیاورد، و این یکی از بارزترین نشانه‌های مهم شیفتگان اهل بیت است.
 
پاسخ تفصیلی
در راستای آنچه در پرسش مطرح شده، باید گفت که امام علی(ع) در سخنی فرمود:
«مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَابا»؛[1] هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد، باید براى پوشیدن لباس فقر آماده شود!
مشابه این سخن نیز از حضرتشان نقل است:
 
ادامه مطلب ...

شبهه83

چرا فرشتگانی که در جنگ بدر به کمک پیامبر (ص) رفتند در جنگ احد جلوی سربازها را برای جمع آوری غنایم نگرفتند. چرا به کمک امام حسن و امام حسین (ع) نرفتند؟
پرسش
آیه 122 سوره آل عمران می فرماید: "خداوند شما را به حقیقت در جنگ بدر یاری کرد و غلبه بر دشمن داد با آن که شما از همه جهت در مقابل دشمن ضعیف بودید ...". و در ادامه در آیه 123 می فرماید: "ای رسول به یاد آر آن گاه که به مؤمنین گفتی آیا خدا به شما مدد نفرمود و به یاری شما 3000 فرشته نفرستاد؟ و در آیه بعدی می گوید: "بلی اگر شما صبر و مقاومت پیشه کنید و پیوسته پرهیزکار باشید چون کافران بر سر شما شتابان و خشمگین آیند خداوند 5000 فرشته را با پرچمی که مخصوص سپاه اسلام است به مدد شما می فرستد."؛ چرا این سپاه فرشتگان در جنگ احد جلوی سربازها را برای جمع آوری غنایم نگرفتند. و موجب شکست اسلام شدند؛ چرا امام حسن به حکم این آیه با جنگ به معاویه نپرداخت. صد در صد 5000 سرباز خدا (فرشتگان) باید نیرویی ده برابر انسان عادی داشته باشند؛ چرا این 5000 فرشته به یاری امام حسین نرفتند؟
پاسخ اجمالی

جنگ بدر اوّلین تجربه جنگی مسلمانان بود که در تاریخ اسلام رخ داد. با توجه به این که اسلام نوپا و از حساسیت فوق العاده ای برخوردار بود که در مقابلش عده ای بت پرست و مشرک وجود داشتند که جز به انهدام  اسلام راضی نمی شدند، از این رو حمایت مستقیم مسلمانان از جانب خدا و فرشتگان امری ضروری به نظر می رسید.

 

ما براین باوریم که در جنگ احد نیز مسلمانان از امدادهای غیبی بی نصیب نماندند و خداوند در دل دشمنان آنان رعب و وحشتی ایجاد نمود که همین موجب برگشت و فرار آنان گردید. بر اساس روایاتی، فرشتگان جهت کمک به امام حسین (ع) خدمت آن حضرت رسیدند، ولی ایشان نپذیرفتند.

 

بنابر تصریح آیه شریفه، آمدن فرشتگان جهت یارى نمودن، تنها براى تشویق و بشارت و اطمینان خاطر است نه شمشیر به دست گرفتن و جنگیدن؛ یعنی این طور نیست که ما در گوشه ای بنشینیم و خدا را مأمور به جنگیدن نماییم همچنان که بنی اسرائیل چنین کردند و گفتند: اى موسى، هرگز ما در آن جا تا زمانی که آنها هستند ابداً وارد نمی شویم، پس ما این جا می نشینیم و تو به همراه پروردگارت بروید با آنها بجنگید.

 

حال سؤال ما از شما این است آیا خداوندی که حضرت ابراهیم را از دست نمرودیان و حضرت عیسی را از دست بنی اسرائیل نجات داد، آیا این خداوند نمی توانست حضرت زکریا و یحیی را از دست هرودیس ستمگر و بقیه پیامبران را از دست بنی اسرائیل و دیگر ستمگران نجات دهد؟!

 

پاسخ تفصیلی

برای پاسخ به این پرسش تذکر نکاتی ضروری است:


 

ادامه مطلب ...

شبهه 42

پرسش : در متنی که به صورت گسترده ایمیل شده است، [البته با الفاظی رکیک] مدعی شده‌اند که آن چه که اسلام از بهشت تعریف کرده است، همه با توجه به گرایشات و لذاید طبیعی دنیوی می‌باشد.

پاسخ

این ایمیل را توسط کاربران گرامی دریافت نموده و خوانده‌ایم. از الفاظ رکیک آنها اصلاً ناراحت نشوید، چرا که معرف فرهنگ خودشان است و معمولاً چنین بوده و هست که مخالفین اسلام و انقلاب اسلامی، چون سخنی منطقی ندارند، عصبی شده و این ناهنجاری روانی خود را با فحش، دروغ، تهمت و جوسازی بروز می‌دهند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: «الناس اعداء ما جهلوا». یعنی انسان‌ به آن چه جاهل است، دشمنی می‌کند.

اما در خصوص بهشت یا به تعبیر قرآنی «جنت» نیز باید توجه داشت: کسانی که هیچ باوری به خداوند متعال و حیات پس از مرگ ندارند و همه چیز را از پنجره‌ی طبیعت مادی مشاهده می‌کنند، از مفاهیم نیز هیچ درکی به جز درک مادی نخواهند داشت. اگر به آنان گفته شود که کسی به خاطر عشق و محبت شاخه گلی به مادر یا همسرش هدیه داد، آنها نه عشق را می‌بینند و نه محبت و عواطف انسانی را و فقط همان شاخه گل مادی و طبیعی را می‌بینند و هیچ روحی در پشت این طبیعت یا فعل فیزیک اهدا را درک نمی‌کنند. لذا جا دارد که بگویند: کار مهمی نکرده است، باغبان‌های شهرداری نیز هر روز وانت وانت گل می‌آورند و می‌کارند. و یا بگویند: اگر عشق و محبت داشت و یا می‌خواست به نوعی قدردانی کند، چرا طلا یا پول ندارد؟! چرا که او به جز عناصر طبیعی چیزی را نمی‌شناسد و بالتبع قبول ندارد. لذا خالق‌شان از آنها به عنوان «حیوان» یا حتی پست‌تر یاد می‌کند. بدیهی است که منظور از اطلاق «حیوان یا بدتر» به این دسته از مخلوقات، فحش نیست. بلکه بیان واقعیت و حقیقت وجودی آنهاست.

 

ادامه مطلب ...

شبهه(27)

پرسش : هم گفته می‌شود که خدا هر که را بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر سختی می‌دهد و هم گفته می‌شود که همه مصائب از خود انسان است و خدا برای کسی بد نمی‌خواهد؟ این دوگانگی چگونه توجیه می‌شود؟

پاسخ :


یکی از مشکلات ما در فهم درست و دقیق آیات قرآن کریم و آموزه‌های اولیاء الله این است که غالباً نه تنها با فرهنگ قرآنی و روایی آشنایی نداریم، بلکه حتی گاه معنای کلمات و واژه‌ها را درست نمی‌دانیم و در نتیجه بسیاری از آنها را به معانی یا مفاهیمی که در فرهنگ و ادبیات خودمان رایج شده است معنا می‌کنیم و در نتیجه دچار مشکل می‌شویم؟
مثلاً اگر سؤال کنیم معنای کلمه «بلاء» چیست؟ می‌گویند: «آزمایش». حال اگر بپرسیم: معنای کلمه «امتحان» چیست؟ باز می‌گویند: «آزمایش» و اگر بپرسید: پس معنای کلمه «فتنه» چیست؟ باز هم می‌گویند: «آزمایش».
بدیهی است که در اینجا سؤال ایجاد می‌شود که پس فرق آنها چیست؟ بالاخره هر سه واژه در قرآن کریم به کار رفته است و اگر هر سه یک معنا داشت، خوب یکی از آنها استعمال می‌شد. و همین‌طور است معنا، مفهوم و استنباط ما از واژگانی چون «مصیبت و بلا».

الف – بلا الزاماً بد نیست:
- در یک آیه کلمه «بلا» به معنای امتحان آمده و تأکید دارد که هم اعمال خوب بلا (امتحان) است و هم اعمام بد؛ هم خوشی بلا و امتحان است و هم ناخوشی:

«وَ قَطَّعْنَاهُمْ فِی الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ و َمِنْهُمْ دُونَ ذَلِکَ وَ بَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (الأعراف، 168)
ترجمه: و آنان را در زمین به صورت گروه‏هایى پراکنده ساختیم برخى از آنان درستکارند و برخى از آنان جز اینند و آنها را به خوشی‌ها و ناخوشی‌ها آزمودیم باشد که ایشان بازگردند.

 

ادامه مطلب ...