ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 160

پرسش :  با اینکه فقیر‌های مسلمانی هم داریم که دعا می‌کنن، ولی چرا توی همون وضع باقی میمونن؟! چرا خدا به دادشون نمی‌رسه؟! اینو اکثر کانال‌های ضد اسلامی میگن. خواهشا جواب بدین.


پاسخ: روش و تاکتیک فعالان در این کانال‌ها، همان روش ابلیس لعین می‌باشد، چرا که پیرو، عبد، مطیع و تحت تعلیم و تربیت او و جنودش هستند.

ابلیس لعین وقتی از روی تکبرش، خداوند سبحان را در امر سجده به آدم نافرمانی کرد، به محاکمه کشیده شد که «چرا نافرمانی کردی و علتش چه بود؟!»؛ او بهانه‌هایی از قبیل برتری آتش از خاک آورد و چون دید این بهانه‌ها هیچ کدام توجیه مقبولی نیست، گناه تکبر خودش را گردن خدا انداخت و گفت: « رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی ... پروردگارا! حال که تو مرا فریب دادی و گمراه ساختی ...» من نیز چنین و چنان می‌کنم.

*- از آن پس، همین اندیشه و روش غلط را به گناهکاران القا کرد تا گناه خودشان را گردن خدا بیاندازند. چنان که فرعون گفت: «من موسی (ع) را می‌کشم، او برود از خدای خودش کمک بگیرد» - قوم بنی اسرائیل به حضرت موسی علیه السلام گفتند: «تو با خدایت برو و این سرزمین را تسخیر کن و مردان جنگجویش را از پا درآور و یا از شهر بیرون کن، هر گاه موفق شدی، ما وارد خواهیم شد» [و البته خدا هم فرمود: پس چهل سال در بیابان آواره باشید] – کفار نیز در برهه‌ای، ظلم خود را اینگونه توجیه کردند که اگر خدا نمی‌خواست، چنین نمی‌شد – یزید و عبیدالله بن زیاد و ... نیز گناه جنایات خود را در کربلا، گردن خدا انداختند و به حضرت زینب علیهاالسلام گفتند: «دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟» و به مردم نیز می‌گفتند: این برتری را خدا به ما داده است – پادشاهان و حُکام جایر نیز می‌گفتند: «سلطنت موهبتی الهی است که از جانب خدا به پادشاه اعطا شده است»، حتی جرج بوش (پسر) گفت: من نماینده‌ی خدا هستم و ... .

*- از آن پس، این اندیشه‌ی جاهلی با تقویت القائات شیطانی، در بین انسان‌ها (حتی مسلمانان) رواج یافت؛ تا آنجا که به قول آیت الله جوادی آملی: «اسلامی حرف می‌زنند، اما قارونی فکر می‌کنند»، یعنی حرف از خدا، قرآن، نماز و دعا دارند، اما اگر موفقیتی حاصل شود، آن را صرفاً از هنر خود می‌دانند و بدتر آن که تمامی ضعف‌ها، مشکلات و گرفتاری‌ها را گردن خدا می‌اندازند! مانند کسی که به خاطر عدم رعایت مقررات و ضوابط رانندگی، تصادف می‌کند و احتمالاً مجروح و معلول هم می‌شود، بعد می‌گوید: «نمی‌دانم چه حکمتی داشت که خدا خواست من تصادف کنم و مجروح و معلول شوم؟!»

اقتصاد و معیشت:

اقتصاد و معیشت نیز مانند دیگر شئون و امور زندگی می‌باشد. رونق اقتصادی به صورت کلی، یا اشتغال، کسب و درآمد شخصی، هزاران هزار علت و عامل شخصی، اجتماعی، فرهنگی، محیطی، ملی و بین‌المللی دارد، پس چنین نیست که اگر این شرایط مهیا نبود و یا تلاشی برای مساعد نمودن آن صورت نگرفت، به صرف "دعا"، همه چیز حل شود.

اقتصاد بیمار، مانند انسان بیمار است؛ آیا تا به حال شنیده‌اید که بگویند: « فلانی بیمار شد، اقدام به مداوا نکرد، اما خیلی دعا کرد که بهبود یابد، ولی نیافت؛ پس چرا خدا او را شِفا نمی‌دهد؟!»

حکایت:

در حکایت آورده‌اند: حضرت موسی (ع) مبتلا به قولنج شد و هنگامی که برای مناجات با حضرت رب الارباب به کوه طور رفت عرض کرد : خداوندا‌! مریض شده‌ام مرا شفا عنایت فرما   .

خطاب شد یا موسی به طبیب مراجعه کن‌. عرض کرد : خداوندا‌! پاسخ مردم را چه بگویم در حالی که خواهند گفت: "تو کلیم اللهی و مرده زنده می‌کنی و کور را شفا می‌دهی‌، آنگاه برای مرض خود به طبیب مراجعه می‌کنی‌؟!" - خطاب شد یا موسی‌! ما این گیاهان را عبث نیافریدیم و علم طب را بیهوده به انسان الهام نکردیم‌؛ حال آیا چون تو موسی هستی، انتظار داری که این همه گیاهان را عبث بگذاریم و بی سبب مرض تو را شفا دهیم‌؟! (زندگینامه مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، ج 1)

*- بنابر این، همان‌گونه که حفظ سلامتی و یا مداوا برای بهبود بیماری، هزاران هزار شرط و شروط و دستورالعمل دارد و هر کاری با اسباب لازمش انجام می‌پذیرد، برخورداری از اقتصاد سالم و یا مداوای اقتصاد بیمار نیز هزاران هزار شرط‌، دستورالعمل، برنامه، راه‌کار و وسایل دارد. چه برای شخص و چه برای جامعه؛ که البته از هم جدا نیستند.

*- در آموزه‌ها و دستورالعمل‌های اسلامی (قرآن کریم و حدیث) نیز صدها برنامه و دستورالعمل فردی و اجتماعی وجود دارد؛ از دستور به تلاش گرفته تا کسب حلال و پرهیز از حرام – پرداخت‌ انواع زکات‌ها، صدقات، انفاق، انفال، خمس، قناعت، پرهیز از اسراف، تولید مرغوب، توزیع عادلانه، مصرف بهینه ... تا مقابله با ظلم‌های فردی و اجتماعی، فزهنگی و سیاسی و اقتصادی، تا امور مربطو به مدیریت‌های داخلی و انواع مقابله با فتنه‌ها و دشمنی‌های داخلی و خارجی. آیا همان‌گونه که امریکا توسط داعش و سایر گروه‌های تروریستی، در کشورها جنگ نظامی نیابتی راه می‌اندازد، توسط وابستگانش جنگ نیابتی اقتصادی راه نمی‌اندازد؟!

حالا اگر فرد و یا جامعه (ملت)، این زنجیره را پاره کردند، حلقه‌های آن را جدا و مفقود کردند، توجه و همت لازم را نداشتند، با بصیرت به امور داخلی و خارجی ننگریستند، خوب تدبیر و مدیریت نکردند و ...، انتظار نداشته باشند که به صرف سر سجاده نشستن و دعا کردن، اتفاقی بیافتد.  

دعا:

دعا، وِرد، جادو، سحر، طلسم و ... نمی‌باشد، بلکه درخواست از خداوند علیم، حکیم و منّان می‌باشد. بنا بر این، منشأ دعا نیز باید فکر، قلب و اراده باشد، نه لفظ خالی. در حالی که اغلب دعاهای ما، از لفظ نشأت می‌گیرد و به همان لفظ پایان می‌پذیرد. نه خواست و اراده‌ای حکیمانه پشت سر این دعا قرار گرفته است و نه عزم، همت و تلاشی مجدانه در پی‌اش می‌آید. لذا مرتب می‌گویند: «پس چرا این همه دعا کردیم، نشد؟!» خب این نه تنها دعا نیست، بلکه مسخره کردن دعا نیز هست. خداوند سبحان و حکیم، مستجاب کننده‌ی دعاهای ماست، نه الفاظ و اورادِ ما.

*- آیا تا به حال شنیده‌اید که بگویند: «فلانی خیلی دوست داشت که دانشمند شود، بدون این که تلاشی برای تحصیل علم کند، بسیار دعا کرد، اما نشد! پس چرا خدا او را دانشمند نمی‌کند؟!»

اما می‌گویند: مردمان فقیر خیلی دعا می‌کنند، پس چرا خدا مستجاب نمی‌کند؟!  و این چنین گناه را گردن خدا می‌اندازند! و هیچ گاه نمی‌گویند که «ما طبق برنامه‌ی تدوین شده و به وظایف محوله عمل نمی‌کنیم و نتیجه‌اش فقر در جامعه می‌شود» - «نتیجه‌ی اسراف و تبذیر، از سوی یک قشر، فقر برای قشر دیگر می‌شود» - «نیتجه بخل و خسّت، همان‌طور که روح را بیمار می‌کند، اقتصاد و معیشت مردم را نیز بیمار می‌کند» - «نتیجه انباشت سرمایه و بلوکه کردن آن، فقر است» - «وابستگی به غیر (خارج)، حاصلی جز بدبختی، عجز و فقر ندارد» - «حاصل رشوه دادن و گرفتن، رانت‌خواری، سوء استفاده از اموال دیگران و بیت المال، سوء مدیریت دولتی و ...، جز عمق بخشیدن به شکاف طبقاتی و فقر نخواهد بود» - «ضایع کردن نعمت‌ها، اعم از مادی و معنوی، از پول و ثروت و کار گرفته، تا نعمت ایمان، اسلام، ولایت، استقلال، عقل، علم، شعور، بصیرت، توان‌ها و سرمایه‌های طبیعی و ملی و ...، همه فقر می‌آورد»!

انتظار:

حال چه انتظاری دارند؟! آیا مثل قوم بنی اسرائیل می‌گویند: امام زمان علیه السلام بیاید و با خدایش تمامی این مشکلات را برطرف کند، بعد ما می‌آییم؟! – یا می‌گویند: ما همین جا سر سجاده نشسته و مرتب وِرد و اورادی را به نام "دعا" می‌خوانیم، تا شاید خداوند متعال، تمامی قوانین حاکم بر خلقت (تکوین) و هدایت (تشریع) را به خاطر اورادِ ما بر هم زند، معجزه شود و همه چیز تغییر یابد؟!

« ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » (الأنفال، 53)

ترجمه: این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمى‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه را [در دل دارند و عمل دارند] تغییر دهند، و خدا شنواى داناست.


www.x-shobhe.com


 

شبهه 159

پرسش : اگر خداوند نه زن است ونه مرد، چرا در قرآن همیشه با ضمیر مذکر از خود یاد می‌کند؟ خداوند مگر قادر مطلق نیست، ‍چرا برای اشاره به خود از ضمیر مخصوص استفاده نکرده است؟


 

پاسخ :  خدا نه زبان خاص دارد و نه نیازی به آن دارد؛ ما نیاز به زبان داریم. پس در واقع پرسش این می‌شود که چرا برای خودش زبان مخصوصی خلق ننمود؟! خب، چنین زبانی را کی می‌فهمد که هدایت هم بشود؟!

ابتدا برای ذهن خود روشن نمایید که شبهه یا سؤال شما چیست؟ شبهه در جنسیت نداشتن و زن یا مرد نبودن خداوند است، یا شبهه‌ای در این خصوص نیست، بلکه پرسش از این است که چرا زبانی خاص خود خلق ننموده است؟!

جنسیت نداشتن خداوند متعال، «اگر» ندارد؛ هر که جسمیت و جنسیت داشته باشد خدا نیست، بلکه از مخلوقات و آن هم از نوع مادی‌اش می‌باشد.

●- نرینگی و مادینگی، فقط در برخی از موجودات زنده، از گیاه، حیوان و انسان وجود دارد، در همین عالم ماده نیز عناصر بسیاری وجود دارد که جسمیت دارند، اما جنسیت ندارند. مانند: آب، خاک، باد، آتش، خورشید، ماه، ستاره‌ها و ... .

●- در عالم مجردات نیز جنسیت وجود ندارد. مانند عقل، روح، فرشتگان و ... .

●- خداوند سبحان، هستی محض و کمال است و محدود به هیچ حدی نمی‌باشد، چرا که هر حدّی، گواه بر نقص دارد و موجود محدود و ناقص، حتماً مخلوق است و نه خالق.

مخلوقات عالم را او آفریده است و به تناسب حکمت آفرینش آنها، برای‌شان "چیستی" قرار داده است. برخی از این مخلوقات، در پایین‌ترین مرتبه وجود قرار دارند، لذا از جسم مادی برخوردار شده‌اند و برخی از همین موجودات مادی (نه همه آنها) را نیز از جنسیت (نر و ماده) برخوردار نموده است تا با زوج شدن‌شان، تولید مثل کنند.

ادبیات:


 

ادامه مطلب ...

شبهه 158

پرسش : امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود.... او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در کربلا هم از بین برنده حق الناس نیست.. در عجبم از کسانی که هزاران گناه می‌کنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست (؟)


پاسخ :  کسانی که اساساً اسلام را قبول ندارند، چه رسد به امام حسین علیه السلام و چه رسد به عزاداری برای او ...، یکسال تمام علیه عزاداری‌های مردم ضد تبلیغ کردند و در این راستا، حتی به آیات قرآن و احادیث نبوی و سخنان مشاهیر نیز متوسل شدند، اما الحمدلله، نتیجه معکوس شد و امسال مراسم عزاداری، پرشورتر از سال‌های گذشته، در ایران و سایر نقاط جهان برگزاری گردید. « وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » و « وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ».

الف – مسلمانان و به ویژه شیعیان، به خوبی می‌دانند که حتی هزاران رکعت نماز توبه و میلیون‌ها بار تکرار لفظ استغفار، "حق الناس" را از بین نمی‌برد؛ بنابر این اگر کسی گمان کند که دعا، زیارت، توبه، عزاداری و بالاخره اشک بر مصیبت امام حسین علیه السلام، "حق الناس" را جبران می‌کند، خب خطای بزرگی مرتکب شده و واقعاً تعجب هم دارد. اما آیا صدها میلیون مسلمان اعم از شیعه و سنی، برای رهایی از دیونی که به مردم دارند و حق الناسی بر عهده‌ی آنان می‌باشد، گریه می‌کنند؟!

ب – نه تنها از گریه، به تنهایی کاری بر نمی‌آید، بلکه از تمامی عزاداری‌ها، زیارت‌ها و ادعیه نیز به تنهایی کاری بر نمی‌آید، و همین طور از عبادات واجبی چون نمازهای یومیه، روزه، حج و ... نیز به تنهایی کاری بر نمی‌آید، وگرنه این همه نمازخوان، خوارج، وهابی و داعشی، یا دنیاگرا و منافق نمی‌شدند؛ بلکه اینها همه وسیله، اسباب و مساعد کننده‌ی زمینه و فراهم کننده شرایط برای "اصلاح" می‌باشد؛ پس اگر کسی به این وسایل روی‌آورد، اما قصد بیدار شدن، اصلاح و رشد خود را نداشت و از آنها بهره نبرد، نه تنها هیچ فایده‌ای برایش ندارد، بلکه چه بسا سبب سقوط و گمراهی بیشترش نیز بگردد، چنان که فرمود:

« وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا » (الإسراء، 82)

ترجمه: و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل می‌کنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید.

نکته – نقش و خاصیت "حق" همین است، اهلش را هدایت می‌کند و نااهلش (ظالم) را گمراه‌تر می‌نماید.

●- بسیاری وقتی با خدا حرف می‌زنند، عبادت، درد دل یا دعایی می‌کنند، چه دعایشان مستجاب شود و چه نشود، شقی‌تر شده و از او دورتر می‌شوند، تا جایی که به لجبازی و دشمنی نیز می‌رسند که به مراتب بدتر از کفر و انکار می‌باشد.

●- بسیاری وقتی با انبیا و اولیای الهی و حجت‌های عقلی و براهین روشن و حتی معجزات آنها مواجه شدند، به جای هدایت، گمراه‌تر نیز شدند.

●- بسیاری وقتی با امامان علیه السلام مواجه شدند، حتی نزدیکتر شدند، با آنها گفتگو کردند، و حتی دوستی و رفاقت برقرار کردند، گمراه‌تر نیز شدند.

●- این عزاداری‌ها، این اشک‌ها نیز همین‌طور است، چه برای کسی که عزاداری می‌کند و اشکی می‌ریزد، چه برای آنان که شاهد و ناظرند. برخی هدایت می‌شوند و برخی گمراه‌تر. پس مشکل از خودشان است، نه از عزاداری یا اشک، یا زیارت و دعا و ... .

اشک:

در عین حال تردیدی نیست که حتی یک لحظه و یک آن، احساس پشیمانی از معاصی در محضر الهی، یک استغفار (طلب مغفرت) جدی در قلب، اگر چه به لفظ نیز بیان نگردد، یک توبه‌ی واقعی (بازگشت از گناه به سوی خدا)، پاک کننده می‌باشد و اتفاقا همان تکان خوردن دل و جاری شدن اشک نیز ضمانت اجراست؛ اما معنایش این نیست که اولاً از این پس تائب هر کاری هم کرد، مهم نیست و یک راست به بهشت می‌رود! و ثانیاً این نیست که دیگر لزومی به جبران "حق الناس" ندارد، بلکه توجه، استغفار، توبه، انابه و اشک، باید سبب بیداری، هوشیاری، بصیرت و عزم راسخ گردد، چه برای اصلاح گذشته و چه برای تبیین اهداف، دوراندیشی و تدبیر آینده. و قطعاً کسانی که از شقاوت و سختی قلب‌هایشان، اشک‌هایشان نیز خشک شده و کاری جز مسخره کردن عبادات، ارادت‌ها و محبت‌های دیگران ندارند، به این مراتب حتی نزدیک نیز نخواهد شد.


www.x-shobhe.com

شبهه 157


پرسش : چگونه مرتاض‌های (هندی، چینی و ...)، با سخت گرفتن بر جسم شان بر روح شان تسلط می‌یابند بدون آنکه بندگی خداوند را کنند؟ اساسا فرق پیغمبران و مرتاض‌ها در چیست؟ مگر این نیست که این قدرت با اجازه خدا باید اعطا شود آنان که خداوند را قبول ندارند. لطفا در رابطه با این مباحث توضیح دهید.


پاسخ:  مرتاض، هیچ‌گاه به روحش تسلط ندارد که بیان شود بدون ایمان، چگونه چنین تسلطی یافته است!

برای شناخت بیشتر، لازم است به دو مقوله‌ی مهم «انسان شناسی» و سپس «دین‌شناسی» پرداخته شود که چون در این مجال کوتاه، امکانی برای شرح مفصل آن وجود ندارد، به چند محور اساسی اشاره می‌شود:

الف – آدمی، دارای چگونگی‌ها (یا ابعاد) بسیار متفاوتی می‌باشد که هر کدام نیز نیروهای متفاوتی دارند. در یک دسته‌بندی کلی می‌توان به «جسم، روان و روح» و البته قوای آنها اشاره نمود.

ب – قوای جسمی، با ورزش، تغذیه، بهداشت ... و رعایت اصول و فروع "سلامتی و تندرستی" تقویت می‌شود. قوای روانی، با سلامت جسم و تمرین ذهن و کنترل سلسله اعصاب، تقویت می‌گردد؛ و قوای روحی نیز با توجه روح به مبدأ و معاد، عالَم معنویت، روحانیت و حاکمیت بر مملکت وجود و قوای آن [جسم، نفس، روان و ...] تقویت می‌گردد.

ج – هر یک از ابعاد وجودی انسان و قوای بالفعل (آن چه هست)، و قوای بالقوه یا استعداد (آن چه می‌تواند باشد) در انسان، از توان و نیروی فوق تصور و ناشناخته‌ای برخوردار است که حتی علم تجربی امروز، به نشانه‌هایی از آن دست یافته است. به عنوان مثال:

●- بلند کردن یک وزنه‌ی بالای 150 یا 200 کیلوگرم برای انسان معمولی [هر چه قدر هم که سالم و تنومند باشد] ممکن نیست؛ اما یک وزنه‌بردار حرفه‌ای، به رغم قد کوتاه و وزن کمش، آن را به راحتی از زمین کنده، بلند شده و بالای سرش نگه می‌دارد!

نیروی تن:

بنابر این، قوای بینایی، شنوایی، حرکت، سکون، خوردن، خوابیدن، احساس یا عدم احساس درد و سایر قوای بدنی نیز همین‌طور می‌باشند.

اراده:

قوی‌ترین نیروی آدمی، همان "اراده" می‌باشد که مسلماً از سنخ قوای بدنی یا فیزیکی نمی‌باشد و شاید بتوان گفت که قوای «روحی» است. بنابر این آدمی می‌تواند که با قدرت اراده‌ی خود، روح را متوجه معبود حقیقی، یا دنیا و بدن نماید – می‌تواند نفس حیوانی و قوای بدنی را در کنترل عقل در آورد – می‌تواند تمامی قوای عاقله و روحی خود را در اختیار نفس حیوانی قرار دهد و ... .

قوای بدنی، همه توسط "نفس حیوانی"، زنده و فعال و پویا هستند. بنابر این، اگر کسی با تمرین زیاد "اراده"ی خود را تقویت کند، می‌تواند افسار نفس را در اختیار عقل و روح قرار دهد و یا هر طوری که دوست دارد با آن رفتار کند.

پخش نیرو:

به خورشید به عنوان یک منبع انرژی دقت نمایید. نورش روشنی‌بخش و حرارتش گرمابخش و انرژی‌زاست؛ نه تنها نمی‌سوزاند، بلکه از منابع اصلی حیات می‌باشد. اما اگر شعاع اندکی از این نور – مثلاً به شعاع یک ذره‌بین با قطر 10 سانت – را تجمیع کنید و از یک کانون بیرون بدهید، کاغذ، برگ، چوب و ... را می‌سوزاند و حتی جنگلی را به آتش می‌کشد.

قوای روحی، روانی، بدنی (فیزیکی) ما نیز پخش شده است؛ بنابر این اگر کسی با تمرین، بتواند بخشی از این قوا را متمرکز نموده و از یک کانون خارج نماید، می‌تواند به لحاظ روحی، دچار و مقهور نفسانیات و یا وسوسه‌ها نشود و یا به لحاظ فیزیکی، با یک ضربه‌ی دست، چند قالب یخ را بشکند، یا با یک ضربه سر، چند قطعه چوب یا سنگ را بشکند، یا حتی با نیروی چشم و نگاه کردن، یک چنگال فلزی را خم کند؛ یا حتی از پشت یک مانع ضخیم، چیزی را ببیند؛ یا خطورات ذهنی کسی را بخواند و یا به او القا نماید و ... .

دستور به تجمیع نیرو در دین:

در قرآن کریم و هم چنین احادیث، آیات و روایات بسیاری وجود دارد که دستور به تجمیع نیرو، چه در وجود شخص و چه در جامعه داده است و از پراکندگی نیروها برحذر داشته است و تأکید نموده که این پراکندگی، سبب ناتوانی شما و فَشل شدن قوای شما می‌گردد. دقت کنیم که "فَشَل" شدن، یعنی نیرو هست، اما به خاطر پراکندگی، قدرتی ندارد و کاری از آن بر نمی‌آید.

مثال: به نیروی الکتریسته دقت کنید که همه جا و در همه چیز وجود دارد، اما اگر در باطری‌ها بزرگ و کوچک، مخازن بسیار میکرونی و یا بسیار بزرگ تجمیع شود و از یک کانون خارج شود، یک قدرت محرکه‌ی قوی می‌باشد.

« وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ » (الأنفال، 46)

ترجمه: و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت و مهابت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است!

توحید (وحدت نیرو):

معنای توحید، فقط شناخت خداوند سبحان به یگانگی نیست، بلکه این شناخت به انضمام "یکتاپرستی" می‌باشد.

  ادامه مطلب ...

شبهه 156


پرسش : در مقابل شبکه‌های ضد دین، که ایمان ما مسلمانان به ویژه شیعیان را هدف گرفته‌اند، چه باید کرد؟ 


پاسخ :  تهاجم همه‌جانبه‌ی فرهنگی، در رأس استراتژی جنگ نرم دشمنان، و حتی پیش و بیش از تهاجمات اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی قراردارد، و باید بدانیم که شعاع عملیات جنگ نرم، مانند جنگ سخت، محدود به یک طول و عرض جغرافیایی نمی‌باشد، بلکه همگان را در همه جا هدف قرار می‌دهد. بنابراین، تک تک آحاد ملت، باید از خود محافظت نمایند، تا در تیررس قرار نگیرند و گلوله‌ها و ترکش‌های دشمنان، به آنها اصابت ننماید.

اگر چه امروزه شبکه‌ها مجازی در اینترنت، به عنوان اصلی‌ترین پایگاه و قوی‌ترین سلاح در جنگ نرم قلمداد می‌گردد، اما میادین حمله و سلاح‌ها نیز منحصر به این شبکه‌ها نمی‌باشند؛ بلکه فیلم و سریال، گزارش و خبر، کتاب، مطبوعات، تریبون و حتی منبر و ...، ابزاری است که در اختیار دشمنان نیز قرار دارد و با تأسف باید اذعان نمود که گاه آنها بهتر و گسترده‌تر استفاده می‌کنند.

الف - همیشه اولین گام برای حفظ و صیانت از داشته‌ها (چه مادی و چه معنوی)، دوری از خطر و آفت‌ها می‌باشد که به آن پرهیز و تقوا نیز گفته می‌شود.

اگر گفته شود که در این رشته سیم، برق 220 ولت جریان دارند، می‌گویند: «دست نزن» - اگر بگویند که اینجا جریان برق فشار قوی، یا تشعشعات رادیو آکتیو وجود دارد، می‌گویند: نزدیک نشو و اگر الزاماً باید نزدیک شوی، از تجهیزات محافظتی و پوششی کامل استفاده کن و مبتنی با علم و دانش و با بکارگیری ابزار لازم کار کن.

●- اما، انفعال نوع بشر در برابر امواج تبلیغاتی – به ویژه در زمینه‌های فکری و فرهنگی – بسیار عجیب است! ابتدا به ساکن [گویی اسیر امواج شده] گمان دارد که باید خود را مخاطب، و در واقع هدف سیبل دشمنانش قرار دهد! هر چه آنها می‌گویند را بشنود، بخواند و هر چه نشان می‌دهند را ببیند! همین انفعالِ بی‌دلیل، خودش اولین گام در ضربه‌پذیری، تسلیم و اسارت می‌باشد.

●- دقت کنیم که در ابتدای امر، مهم پذیرفتن یا نپذیرفتن نیست، بلکه همین حضور و مخاطب قراردادن خود، کافیست.

به تاکتیک و توصیه‌های دشمنان، از قدیم تا کنون نیز دقت کنیم که می‌گفتند: سر و صدا کنید، تا صدای پیامبر صلوات الله علیه و آله شنیده نشود – به آیاتی که می‌خواند گوش نکنید، چرا که ممکن است اثر بگذارد ...؛ امروزه نیز می‌گویند: قرآن نخوانید، سخنرانی دانشمندان را گوش نکنید – حتی به شبکه‌های رادیویی، تلویزیونی یا اینترنتی که مطلبی اسلامی دارد، رجوع نکنید و ...!

« وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ » (فصلت، 26)

ترجمه: کافران گفتند: « به این قرآن گوش فراندهید؛ و به هنگام تلاوت آن (با سخنان بیهوده) جنجال کنید، شاید پیروز شوید (صدای شما غالب شود و صدای قرآن شنیده نشود)!»

ب – اما، شگفت‌آور اینجاست که وقتی گفته می‌شود، به نامحرم نگاه نکنید – به صدای نامحرم گوش نکنید و ...، اولاً گمان می‌کنند که نامحرم فقط جنسیتی (زن یا مرد) است و ثانیاً گمان می‌کنند که حتماً باید رجوع کنند و خود را مخاطب و در تیررس قرار دهند! در حالی که «نامحرم»، به هر غیر هم هدف و همسو نیز گفته می‌شود. کافر، مستکبر، ظالم، فاسد، فاسق، منافق و ... همه نامحرم هستند و در یک کلام، «غیر خودی»، نامحرم است.

ببینید "حافظ" چه زیبا از یک سو می‌گوید: « گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش »، و از سوی دیگر می‌گوید: « مدعی خواست که آید به تماشاگه راز - دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد ».

ج – بنابراین، اولین و ضروری‌ترین اقدام لازم و مؤثر، مخاطب قرار ندادن خویشتن (با عدم رجوع و بازدید) از یک سو و تحویل نگرفتن از سوی دیگر می‌باشد. البته نه فقط سایت‌ها را، بلکه دعوت کنندگان به هر منکری را.

« وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا » (الفرقان، 63)

ترجمه: بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبّر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند).

د – گام بعدی، نه تنها باور نکردن است، بلکه شک و تردید نسبت به هر پیامی است که دشمنان می‌دهند؛ و باید دانست که حتی اگر گزاره‌ی آنها راست و درست نیز باشد، به قول امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، از نوع « کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ » می‌باشد؛ یعنی سخن حقی که اراده و هدف از بیان آن باطل می‌‌باشد.

●- چقدر جای تأسف است که گاه مشاهده می‌شود برای برخی، اعتبار هر آن چه در فضای مجازی منتشر می‌شود، حکم وحی مُنزل را دارد! کاربر با بی‌توجهی، ابتدا خبر دروغ، شایعه، افترا و ... را باور کرده و سپس خودش نیز نشر می‌دهد! هر سندی که زیر هر جمله‌ای نوشته شده باشد را بدون هیچ تحقیق و اطمینانی باور می‌کند ...، بعد اگر بپرسید: از کجا دانستی که چنین است یا درست است؟ می‌گوید: در اینترنت دیدم!

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ » (الحجرات، 6)

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!

●- تعجب‌انگیز و تأسف‌بار است که حتی دیده شده جوانی که به عمرش دعایی از مفاتیح الجنان نخوانده است، مصرانه به دستور العمل‌های من درآوردی «ذکر و دعا» در فضای مجازی، عمل می‌کند! اگر سخنی منطقی و عقلی (حتی از قرآن کریم) بگویند، نمی‌پذیرد و تردید می‌کند، اما اگر سخن بوی خرافه و جهالت داشته باشد، با تعصب تمام تبعیت می‌کند(؟!)

ﮪ – گام بعدی، ارتقای سطح دانش و بینش عمومی می‌باشد که دارای جوانب "ثبوتی و سلبی" – "پذیرش و رد" – "جذب و دفع" و ... می‌باشد.

باید اذعان داشت که ما آنقدر مورد تهاجم و حمله قرار گرفته‌ایم که بیشتر "مواضع دفاعی" را مورد توجه قرار می‌دهیم! حال آن که باید همیشه حرکتی رو به جلو و بالا داشت و در این مسیر، موانع را از میان برداشت.

بنابراین، اقدام نخست باید در "خودسازی" باشد، چه در دانش، بینش و علوم اعتقادی، چه در عمل، رفتار، سلوک، اخلاق، مبارزه و جهاد – به ویژه در جبهه جنگ نرم.

●- متأسفانه برخی، به رغم اطلاع از ضعف کمّی و کیفی معلومات خود، گمان دارند که حتماً باید خود را مخاطب تمامی دشمنی‌ها، جوّسازی‌ها، شایعه‌ها و شبهات قرار دهند و پاسخ نیز بدهند!

فرض کنید کسی که هیچ دانشی از علوم پزشکی ندارد، وارد بیمارستان و محیط آلوده به انواع ویروس‌ها و ... گردد و در ضمن بخواهد که از یک سو بیماران را معالجه کند و از سویی دیگر، افراد سالم در محیط را نیز واکسینه نماید! و یا کسی که هیچ دانشی از زراعت ندارد، وارد مزرعه‌ی آفت‌زده‌ای شود و بخواهد از یک سو آفت‌زدایی کند و از سوی دیگری مانع از شیوع و سرایت آن به مزرعه‌های دیگر گردد! خب چه پیش می‌آید؟! مگر نفرمود:

« وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا » (الإسراء، 36)

ترجمه: و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

قرآن کریم:

قرآن کریم، کتاب علم، کتاب حکمت و کتاب هدایت است. قرآن مجید کتاب انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، رفتارشناسی، روش شناسی، دوست شناسی و دشمن شناسی است؛ بنابر این تمامی دستورالعمل‌ها و روش‌های رشد و ارتقای بینش و دانش – تقویت اعتقادات و ایمان – ازدیاد علم کاربردی و تقوا ... و نیز روش‌های شناسایی دشمنان آشکار و پنهار – دورنی و بیرونی – کافر، مستکبر، ظالم و منافق و ... در آن تبیین شده است.

*- در همین متن پاسخ، فقط به چهار آیه در "روش‌شناسی در جنگ نرم" اشاره شد، و حال آن که آیات بسیار دیگری نیز هست که دشمن‌شناسی و روش‌های مقابله با آنها را در جنگ نرم یا سخت، تبیین نموده و نقشه راه را ترسیم کرده و دستورالعمل‌های اجرایی را نیز ابلاغ نموده است.

*- بنابراین، اگر می‌خواهیم رشد کنیم، مصون بمانیم، با دشمنان [به ویژه در جنگ نرم] مقابله کنیم، از مرزها و حدود فکری، فرهنگی و اعتقادی خود دفاع کنیم و دشمنان را از پای درآوریم، باید قرآن بخوانیم؛ زیاد و مستمر نیز بخوانیم، پاسخ‌ها را در آن جستجو نماییم، در آیات تأمل، تفکر و تعمق نماییم، و البته با ایمان و اخلاص تمام، عمل نماییم. آنگاه خودش ما را به راه‌های خودش هدایت می‌نماید:

« وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ » (العنکبوت، 69)

ترجمه: و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد (تلاش دشمن‌ستیز) کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایت‌شان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

نکته:

نکته‌ی آخر این که باید ما نیز در فضای مجازی فعال باشیم، نه این فقط خود رامخاطب دشمنان قرار داده و مصر به منفعل شدن و پاسخ دادن باشیم. گاهی پاسخ دادن‌ها، بازار آنها را پر رونق‌تر می‌کند. بلکه باید اسلام عزیز – اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، اسلام ولایی و اسلام پویا و سازنده را به خوبی و درستی تبلیغ نماییم.

دشمنان یک ضد تبلیغ را مصرانه منتشر می‌کنند، هر معاندِ مغرض، یا نادان بی‌غرضی، برای مطرح شدن خودش هم که شده، سعی می‌کند آن میکروب را در فضای مجازی منتشر می‌کند ...! – آیا این فضا، امکان و حربه در اختیار ما نیست؟!


www.x-shobhe.com

شبهه 155


پرسش : اتفاقات ناخواسته‌ای که خدا می‌توانست آنها را تغییر دهد (از کنکور تا ...)، مسیر زندگی من را تغییر داد و اکنون از سر لجبازی با خدا و اتفاقات، کاهل نماز نیز شده‌ام، اگر چه می‌دانم فایده‌ای ندارد! می‌خواهم این بحث را پیگیری کنم.

پاسخ :  خداوند متعال، با سرنوشت‌ها شناخته و دوست داشته نمی‌شود، بلکه سرنوشت‌ها با شناخت، ایمان و محبت به او متغیر می‌گردد.

تصمیم خوبی گرفته‌اید، همین تفکرها و پیگیری‌ها - البته بدون غرض سوء و پیش داوری - سبب شناخت درست‌تر، بیشتر و عمیق‌تر می‌گردد که خود مقدمه‌ی ایمان قوی‌تر و زمینه‌ساز برای عمل صالح می‌باشد که البته سرنوشت‌ها را نیز متغیر می‌نماید.

این که فرموده‌اند اصول دین (که سه اصل توحید – نبوت و معاد ریشه آن می‌باشد)، تحقیقی می‌باشد، برای همین است که شناخت و ایمانی مبتنی بر تفکر و برهان ایجاد شود.

نگاه ما به اغلب حقایق و واقعیت‌های عالم هستی و زندگی فردی و اجتماعی خودمان، نگاهی سطحی می‌باشد؛ حتی اگر خدایی که می‌شناسیم را تعریف کنیم، خواهیم یافت که بیشتر «خدای موهوم وهم خودمان است، نه خدای حقیقی». تعاریف ما از بندگی، عبادت، دعا، سرنوشت، پیامدهای مطلوب و نامطلوب و ... نیز بیشتر همین‌طور است.

تقدیر و مقدرات:

البته که خداوند متعال "قادر متعال و فَعّال ما یَشآء" هست، اما معنایش این نیست که کار غیر علیمانه و حکیمانه نماید و یا نظام حکیمانه‌ای را که بر عالم هستی مستولی نموده، بر هم زند.

به همین‌ واژه‌ی «قادر» توجه نمایید، از "قَدر" گرفته شده، و قَدر یعنی اندازه‌ها. او خلق نموده، او اندازه‌ها را گذاشته و بر اساس همین اندازه‌ها نیز ربوبیت و هدایت می‌نماید.

« الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى » - همان خداوندی که آفرید و منظم کرد * و همان که اندازه‌گیری کرد (اندازه‌ها را گذاشت) و هدایت نمود (الأعلی، 2 و 3).

●- قرآن کریم را بخوانیم. مکرر فرمود که روزی را او می‌دهد، ولی به اندازه – باران را او می‌فرستد، ولی به اندازه و ... – بنابراین وقتی اندازه‌های وقوع یک امری مهیا شد، قضا (وقوع) آن حتمی می‌شود، خواه مطلوب ما باشد یا نباشد.

●- البته تقدیر برخی از این مقدرات، باذن الله، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، در اختیار ما قرار داده شده و برخی دیگر خیر، و در اختیار ما نمی‌باشد. منتهی معنایش این نیست که حتماً به ضرر ما تمام شود، اگر چه به حسب ظاهر و هم چنین دید کوتاه ما و محک‌های نادرست سنجش ما، مطلوبمان به نظر نرسند، یا بالعکس. چنان که فرمود: (... وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ... - چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است / البقره، 216)

 

ادامه مطلب ...