ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

هولوکاست در ایران!

قحطی بزرگ

ماجرای قتل عام حدود 9 میلیون ایرانی به دست استعمارگران خبیث انگلیسی


خبرگزاری فارس: هولوکاست 9 میلیون ایرانی به دست بریتانیای کبیر + عکس


 آیا می‌دانید هولوکاست واقعی در ایران رخ داده است؟ از قحطی بزرگ در ایران چه می‌دانید؟ آیا می‌دانید مابین سال‌های

1917 تا 1919 بیش از 40 درصد جمعیت ایران جان خود را از دست دادند؟

طی سال‌های 1917 تا 1919 ایران با وجود اعلام بی‌طرفی در جنگ جهانی اول، بیشترین آسیب را از این جنگ ویرانگر دید و در حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی مطامع کشورهای بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند.

اسناد این قتل عام قریب به 10 میلیون نفری همچنان در ردیف اسناد طبقه بندی شده و سری انگلستان قرار دارد و این کشور هنوز هم از انتشار آنها ممانعت می‌کند؛ گزارش زیر با توجه به کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد قلی مجد نوشته شده است که یکی از منابع انگشت شمار موجود درباره هولوکاست 9 میلیون نفری ایرانیان بوده و با استناد به اظهارات شاهدان و برخی اسناد تاریخی در دسترس نوشته شده است.

عکس‌های مربوط به تلفات قحطی برگرفته از کتاب دکتر مجد و دیگر منابع تاریخی است.

با کشته شدن ولیعهد اتریش در سال 1914 جرقه جنگ جهانی اول زده شد؛ کشورهای روسیه، فرانسه و بریتانیا تحت عنوان "دول متفق" و کشورهای اتریش و آلمان به عنوان "دول محور" آغاز شد و سپس عثمانی، ایتالیا و ژاپن نیز با پیوستن به این گروه، میدان جنگ را به آسیا و خاورمیانه نیز گسترش دادند.

در زمان آغاز جنگ جهانی اول، وضعیت داخلی ایران بسیار متزلزل بود؛ اوضاع آشفته و نابسامان اقتصادی و سیاسی و مداخله بدون حد و مرز قدرت‌های خارجی، ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته پیش برد.

8 روز پس از تاجگذاری احمدشاه قاجار، جنگ جهانی اول آغاز شد و مستوفی الممالک نخست وزیر ایران رسماً موضع بی‌طرفانه ایران را به دول متخاصم اعلام کرد.

با وجود اعلام بی‌طرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلیس و روس از نقاط مختلف وارد کشور شدند؛ جدا از دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی ایران که برای ادامه جنگ ضروری بود، یکی از دلایل این تعرض به ایران، شکل‌گیری احساسات همسو با آلمان از طریق یکی از مقامات دربار بود و بریتانیا از بیم وقوع کودتای آلمانی در ایران، نیروهای خود را تا پشت دروازه‌های پایتخت پیش آورد.

دولت عثمانی نیز با بهانه تراشی در مورد حضور نیروهای روس در آذربایجان، از مرزهای شمال غرب نیروهای خود را وارد کشور کرده و توقف نقض بی‌طرفی را به خروج روسیه از آذربایجان موکول کرد؛ قوای روس در شهرهای آذربایجان، اردبیل، قزوین و انزلی، حضور داشتند و بخش‌هایی از جنوب کشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نیز در اشغال نیروی انگلیس بود.

همچنین واحدهایی از سربازان انگلیسی به همراه نیروهای هندی تحت امر خود از بحرین وارد آبادان شدند و این شهر را اشغال کردند؛ عمده‌ترین توجیه ورود این نیروی نظامی، ضرورت محافظت از تأسیسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود.

با انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نیروهای روس از ایران خارج شدند و انگلیس برنامه ریزی خود برای پر کردن جای این نیروها را با بزرگ نمایی خطر آلمان‌ها و عثمانی آغاز کرد و بدین ترتیب انگلیسی‌ها از سال 1917 ایران را تحت اشغال خود درآوردند.

حکومت مرکزی صرف نظر از معضلات سیاسی، با بحران‌های متعددی در ابعاد اقتصادی نیز مواجه بود و به دلایل گوناگون از جمله : دخالت بیگانگان، درگیری‌های سیاسی جناح‌های حاکم، بی‌لیاقتی و فساد جمعی از دولتمردان، فقر و محرومیت توده‌های مردم که به طرز اعجاب‏ انگیری رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پیچیده‌تر کرده بود.

*اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم‌وار بر روی هم انباشته شده بود

در همین زمان قحطی در ایران بیداد می‌کرد و همه روزه کودکان، زنان و سالمندان بسیاری را به کام مرگ می‌کشاند؛ نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می‌کردند؛ عجیب‌تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.

جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ می‌نویسد: "در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم‏ وار بر روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میسر نمی‏‌شد و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمی‏‌شدند."

میرزا خلیل خان ثقفی، پزشک دربار در خاطرات خود از اوضاع حاکم بر تهران می‌گوید که نشان دهنده عمق فاجعه در پایتخت است: "از یکی از گذرگاه‌های تهران عبور می‏‌کردم؛ به بازارچه‏‌ای رسیدم که در آنجا دکان دمپخت‌پزی بود؛ رو به روی آن دکان، 2 نفر زن پشت به دیوار ایستاده بودند؛ یکی از آنها پیرزنی بود صغیرالجثه و دیگری زنی جوان و بلندقامت؛ پیرزن که صورتش باز بود و کاسه گلینی در دست داشت، گریه‏ کنان گفت: ای آقا، به من و این دختر بدبختم رحم کنید؛ یک چارک از این دمپخت خریده و به ما بدهید، مدتی است که هیچ کدام غذا نخورده‏‌ایم و نزدیک است از گرسنگی هلاک شویم.

گفتم : قیمت یک چارک دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد، بدهم خودتان بخرید؛ گفتند: نه آقا، شما بخرید و به ما بدهید چون ما زن هستیم، فروشنده ممکن است دمپخت را کم کشیده و ما متضرر شویم؛ یک چارک دمپخت خریده و در کاسه آنها ریختم؛ همان جا مشغول خوردن شدند و به طوری سریع این کار را انجام دادند که من هنوز فکر خود را درباره وضع آنها تمام نکرده بودم، دیدم که دمپخت را تمام کردند.

گفتم: اگر سیر نشده‏‌اید یک چارک دیگر برایتان بخرم، گفتند: آری بخرید و مرحمت کنید، خداوند به شما اجر خیر بدهد و سایه‏‌تان را از سر اهل و عیالتان کم نکند.

از آنجا گذشتم و رسیدم به گذرِ تقی خان؛ در گذر تقی خان یک دکان شیربرنج فروشی بود؛ در روی بساط یک مجموعه بزرگ شیربرنج بود که تقریباَ ثلثی از آن فروخته شد و یک کاسه شیره با بشقابهای خالی و چند عدد قاشق نیز در روی بساط گذاشته بودند؛ من از وسط کوچه رو به بالا حرکت می‏‌کردم و نزدیک بود به دکان برسم که ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختری افتاد که در کنار دیواری ایستاده و چشم به من دوخته بود.

دفعتاً نگاهش از سوی من برگشت و به بساط شیربرنج فروشی افتاد؛ آن دختر، 6-7 سال بیشتر نداشت؛ لباس‌ها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سیاه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد که تقریباً به رنگ کاه درآمده بود بسیار خوشگل و زیبا بود.


 

ادامه مطلب ...

محورشرارت : کودتای 1332


کودتای 28 مرداد1332   1953Iranian coup detat


در روز 28 مرداد 1328 دکتر مصدق به رغم درخواست اطرافیانش مبنی بر اعلام رادیوئی آغاز کودتا و استمداد از مردم کشور از این کار خودداری کرد. سرانجام ساعت 5/3 بعد از ظهر روز 28 مرداد سرلشگر زاهدی سقوط دولت دکتر مصدق و انتصاب خود را به مقام نخست وزیری از رادیوی تهران اعلام کرد.

صراط: امیر مکی‌: در حقیقت با انتشار اسناد محرمانه آن روزها به درستی می توان دریافت که حقیقت کودتا و یا براندازی، حداکثر یکماه و نیم پس از روی کارآمدن دکتر مصدق در دستور کار انگلیس و در نهایت آمریکا قرار گرفت و این عملیات آن نبود که در طی دو یا سه و یا شش ماه به انجام برسد بلکه از همان روزی که دکتر مصدق و مجلس شانزدهم شروع به کار کرد عملاً برنامه های مزورانه دول غربی یکی پس از دیگری منجر به شکست می شد و طی مفاهیم وجود آنها تنها راه نجات از مخمصه ایران را سقوط دولت مصدق و شروع برنامه های خود توسط دولت دست نشانده اجنبی می دانستند.

جورج مک گی معاون وزارت خارجه آمریکا که با مصدق مذاکرات طولانی داشته است می‌گوید: « هنگامیکه درباره قیمت نفت، تخفیف فروش و یا کارشناسان مربوطه، با مصدق حرف می زدم می گفت: شما ملتفت نیستید، این یک مسئله سیاسی است... »

مصدق در مذاکره با دکتر هنری گریدی سفیر کبیر آمریکا در ایران، به تاریخ هفتم تیر 1330 به او گفت: جناب آقای سفیر، من به شما اطمینان می‌دهم که ما برای استقلال خودمان بیش از نفت ارزش قائل هستیم.

پس از شکست ماموریت جکس در خرداد 1330 در مورد قبول ملی شدن صنعت نفت، انگلیسی‌ها در صدد براندازی دولت مصدق برآمدند.

جکس هنگام ورود به لندن به خبرنگاران گفت: مادام که حکومت فعلی ایران بر سر کار است هیچ امیدی به تجدید مذاکرات نیست و از آن پس، دولت انگلیس برای دستیابی دوباره نفت ایران، طرح‌هائی تهیه کرد تا بدان وسیله دولت مصدق را ساقط کند.

جورج می‌دلتون، کاردار سفارت انگلیس در تهران در گزارش خود به وزارت خارجه بریتانیا نوشت: شاید از اول اشتباه بود که با نظر آمریکائی‌ها، مبنی بر اینکه مصدق مایل به مذاکره است موافقت کردیم...

«امانوئل شین ول» وزیر دفاع حکومت کارگری انگلیس، سرنگون ساختن حکومت مصدق را امری لازم و به سود منافع بریتانیا در خاورمیانه می‌دانست، وی در تیرماه 1330 طی گزارشی به نخست وزیر نوشت: «اگر به ایران اجازه داده شود که در این مبارزه پیروز گردد، مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه تشویق خواهند شد از آن پیروی کنن، اقدام بعدی ممکن است ملی کردن کانال سوئز باشد».

و اما اینکه دولت محافظه کار انگلیس به ریاست چرچیل از بدو روی کار آمدن خود در اکتبر 1951 طرح سرنگونی حکومت مصدق را این چنین در سر داشت که با گنجاندن شرایط غیر قابل قبول در طرح های پیشنهادی به ایران می خواست آمریکائیها را هم با این نظر همراه سازد که سازش با مصدق امکان پذیر نیست و برای حل این مشکل چاره ای جز سرنگون ساختن حکومت او نیست و حتی فکر ترور مصدق را در سر داشتند به طوریکه «بادی روبین » با استناد به اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا می نویسد:«وینستون چرچیل» اندکی پس از آنکه در اکتبر 1951 مجدداً به نخست وزیری انگلستان برگزیده شد، در گفت‌وگو با رهبران آمریکا گفت که به نظر او با شلیک چند تیر می‌توان مسئله نفت ایران را حل کرد.این طرز تفکر آچن را متوحش کرد و واکنش او چرچیل را از تعقیب این موضوع بازداشت.

«وینستون چرچیل» اندکی پس از آنکه در اکتبر 1951 مجدداً به نخست وزیری انگلستان برگزیده شد، در گفت‌وگو با رهبران آمریکا گفت که به نظر او با شلیک چند تیر می‌توان مسئله نفت ایران را حل کرد

به موازات فعالیت‌های دیپلماتیک، ایالات متحده نیز تلاش های محرمانه ای در جهت نظارت و دخالت در روند سیاسی ایران آغاز کرد، ناگفته نماند که آمریکا از اواخر دهه 1940 فعالیت‌های محرمانه پنج‌گانه‌ای را بدین شرح شروع کرده بود: نخست: تشکیل شبکه‌هائی درمیان عشایر ایلات جنوب که در صورت اشغال ایران توسط شوروی به جنگ چریکی مبادرت نمایند.

دوم: ایجاد محورهای گریز و رهایی به منظور استفاده از آن‌ها در یک جنگ طولانی،

سوم: عملیات برون مرزی جاسوسی و خرابکاری، در داخل خاک شوروی، با استفاده از عناصر ارامنه، آذربایجانی و دیگر اقوامی که در دو سوی مرزهای ایران و شوروی زندگی می کردند.

چهارم: عملیات جاسوسی و ضد جاسوسی به منظور نظارت و مقابله با فعالیت های شوروی در ایران،

پنجم: اجرای یک سلسله عملیات با نام رمز «بدامن» ( Bedamn ) که از سال 1948 برای مقابله با نفوذ شوروی و حزب توده در ایران آغاز شده بود.     

«بدامن» یک برنامه تبلیغاتی و سیاسی بود که از طریق شبکه ای به سرپرستی دو تن ایرانی با نامهای رمز نرن  ( Nerren ) و سیلی (Cilley) اداره می شد و ظاهراً بودجه سالانه ای معادل یک میلیون دلار داشت.

در بخش تبلیغات «بدامن» مقالات و کاریکاتورهای ضد کمونیستی تهیه و در اختیار جراید ایران گذارده می‌شد، همچنین بخش کتب و نشریاتی در انتقاد از اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده و شایعه پراکنی و غیره را انجام می دادند.

روز اول نوامبر 1952 ( 10 آبان 1331 ) کارکنان سفارت انگلیس به صورت دسته جمعی تهران را به مقصد بیروت ترک گفتند و بدین صورت، یک دوره طولانی از سیطره بریتانیا بر ایران خاتمه یافت، ولی شبکه رشیدیان و تعدادی از عوامل آنها، که از پوشش مطمئنی برخوردار بودند.

همچنان در ایران باقی ماندند، در این موقعیت نیز کریستوفرمونتاگ وودهاوس ( Christofer Montag Woodhouse ) فرمانده سازمان MI6 در ایران، برای کسب حمایت آمریکائی ها و به منظور تهیه طرح دیگری برای سرنگون ساختن دولت وقت به واشنگتن اعزام گردید.

وودهاوس در سفر به آمریکا، برنامه خود را به سیا ارائه کرد، فرانک وایزنر ( Frank Wisner ) سرپرست عملیات محرمانه سیا، آلن دالس ( Allen Dulles ) معاون وایزنر و کرمیت روزولت ( Kermit Roosevelt ) سرپرست بخش اداره عملیات خاورمیانه، همگی موافق اجرای یک کودتا بودند، در سوم فوریه 1953 ( 14 بهمن 1331 ) تنها دو هفته بعد از برگزاری مراسم سوگند رئیس جمهوری جدید آمریکا، چندتن از مقامات بلندپایه انگلیس و آمریکا به بررسی اوضاع ایران پرداختند و در اجلاسی به همین منظور برای براندازی دولت مصدق و روی کارآوردن زاهدی طرحی تهیه و رهبری این عملیات را با نام رمز Ajax به عهده کرمیت روزولت محول کردند.

حقیقت کودتای 28 مرداد +تصاویر

روزولت

و در نتیجه آنها زاهدی را شخصیت مقتدرو اینکه او می‌توانست با اقداماتی قاطع، ایران را به جمع اردوگاه غرب بازگرداند، معرفی کردند.

کودتای 28 مرداد 1332 نقطه پایانی بود بر سیر تدریجی رشد ایران، به سوی حکومت مردمی و رهائی از قید مداخلات اجانب که از سال‌های نخست 1285 آغاز شده بود.

 

ادامه مطلب ...

محورشرارت:پنجه عقاب

عملیات پنجه عقاب  :  Eagle claw operation

«مایلزکاپلند» یکی‌ از مأموران سابق سرویس اطلاعاتی آمریکا و از دست‌اندرکاران کودتای 28 مرداد 1332 در ایران معتقد است:«هدف از تهاجم طبس تنها آزادی گروگان‌ها نبود بلکه کودتا برای سرنگونی رژیم ایران هدف اصلی این عملیات بوده است.»

به گزارش سرویس «فرهنگ‌حماسه» ایسنا،ماجرای حمله آمریکا به طبس در حقیقت از روز 13 آبان 1358، (4 نوامبر 1979) آغاز شد؛ زمانی که «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و 53 آمریکایی را به گروگان گرفتند. با توجه به اینکه دولت کارتر نتوانست از راه دیپلماتیک گروگان‌های آمریکایی را آزاد کند، یگان ویژه «دلتا فورس» از نیروهای مسلح آمریکا،مأموریت پیدا کردند تا گروگان‌های آمریکایی را در یک عملیات کماندویی آزاد کنند و به آمریکا باز گردانند.

طرح عملیاتی «پنجه عقاب»

برای اجرای عملیات «پنجه عقاب» یک ماه پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران،90 نفر از کماندوهای آمریکایی موسوم به «دلتا» به فرماندهی سرهنگ «چارلی بکویث» و سرگرد «میدوز» به ایالت «آریزونا»ی آمریکا که تقریبا شرایط کویری ایران را داشت اعزام شدند تا آخرین مراحل تمرینی و آموزشی تحت شرایط مشابه را بگذارنند.از سوی دیگر گروه سرّی ویژه‌ای نیز برای پشتیبانی و تدارک وسایل تکمیلی طرح عملیات،مخفیانه وارد ایران شده و با گروهک‌های ضدانقلاب تماس‌هایی را برقرار کردند.

کماندوهای آموزش دیده آمریکا در اواخر آذرماه سال 1358 عازم کشور مصر شده و در پایگاهی نزدیک قاهره مستقر شدند. فرمان اجرای این عملیات از سوی کارتر،رئیس جمهور وقت آمریکا با اعلام کلمه رمز«بروید» صادر و در غروب روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت 1358 این عملیات آغاز شد.

برای اجرای این عملیات، 6 فروند هواپیمای «سی – 130 و «90 کماندو»ی آموزش دیده آمریکا موسوم به نیروی «دلتا»، از قاهره به ناو هواپیمابر آمریکایی در دریای عمان منتقل شدند.

نیروهای دلتا قبل از عملیات

به این ترتیب نیروهای آمریکایی از خلیج فارس عازم طبس شدند اما این نیروها پس از استقرار در صحرای طبس و پیش از حرکت به سوی تهران در پنجم اردیبهشت،دچار حادثه طوفان شن شده و از ادامه مأموریت باز ماندند.البته در همین راستا «مایلزکاپلند» یکی از مأموران سابق سرویس اطلاعاتی آمریکا و از دست‌اندرکاران کودتای 28 مرداد 1332 در ایران معتقد است:«هدف از تهاجم طبس تنها آزادی گروگان‌ها نبود بلکه کودتا برای سرنگونی رژیم ایران هدف اصلی این عملیات بوده است.»

نیروهای دلتا پس از عملیات شن‌ها مأمور خدا هستند

حضرت امام خمینی (ره) در همان ایام طی پیام مهمی که در خصوص حمله آشکار نظامی آمریکا صادر کردند به این نکته ظریف چنین اشاره کردند:«نباید بیدار شوند، آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده اند؟ نباید بیدار شوند؟چه کسی این هلیکوپتر آقای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند. شن‌ها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست. قوم عاد را باد از بین برد؛ این باد مأمور خداست. این شن‌ها همه مأمورند. تجربه بکنند باز.»

بنی‌صدرخائن نیز در مصاحبه تلویزیونی روز پنج‌شنبه بیست‌و ششم اردیبهشت‌ماه سال 1359 بسیار عادی با این فاجعه برخورد کرد و با رد وجود هرگونه توطئه، پس از بیست روز تنها به این جمله اکتفا کردکه «مسأله در حال پی‌گیری است.»

پس از بمباران هلی‌کوپترهای آمریکایی‌ها، بنی‌صدر علت این اقدام را از بین بردن فرصت دوباره، برای استفاده آمریکایی‌ها از این هلی‌کوپترها اعلام کرد. این در حالی است که اگر چنین احتمالی وجود داشت، باز کردن وسایل و قطعات حساس پروازی کافی بود که آنها را از کار بیندازد.علاوه بر این اضافه شدن پنج فروند از مدرن‌ترین هلی‌کوپترهای جهان به نیروی هوایی ایران می‌توانست غنیمت جنگی بسیار خوبی باشد که با این اقدام خائنانه بنی‌صدر تحقق نیافت.


www.isna.ir


وهابیت6

قبورائمه بقیع چگونه و کی تخریب شد؟

 هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری قبرستان بقیع به عنوان مهم‌ترین قبرستان اسلام به دست وهابیون تخریب شد.در کمتر کشوری به اندازه سرزمین حجاز، آثار مربوط به قرون نخستین اسلام وجود داشته است؛ چرا که زادگاه اصلی اسلام آن‌جاست و آثار گرانبهایی از پیشوایان اسلام در جای جای این سرزمین دیده می‌شود. ولی متأسفانه، متعصّبان خشک مغز وهّابی، بیشتر این آثار ارزشمند را به بهانه واهی آثار شرک، از میان برده‌اند و کمتر چیزی از این آثار پرارزش باقی مانده است. نمونه بارز آن، قبرستان بقیع است. این قبرستان، مهم‌ترین قبرستان در اسلام است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده و کتاب بزرگ و گویایی از تاریخ مسلمانان به شمار می‌آید.

وضعیت بقیع قبل از تخریب

تا پیش از تخریب و ویرانی قبور مطهر بقیع توسط وهابیت متعصب که براساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند، بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت. ائمه بقیع در بقعه بزرگی که به‏ طور هشت ضلعی ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفیدکاری شده بود مدفون بودند. پس از تسلط وهابیون بر مدینه آن‌ها ضمن تخریب قبور، آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق(ع) ویران شد. آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین (ع)، دیگر قبور را هم تخریب کردند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا (س)، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنت‌اسد (ع) مادر امیرالمومنین (ع)، قبر مطهر حضرت ام‌البنین (ع)، قبرعباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر (ع)، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (ع)، قبر دختر خواندگان پیامبر (ع)، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر (ع) و قبور شهدای زمان پیامبر (ع).

نخستین تخریب قبور ائمه بقیع

نخستین تخریب قبور مطهر ائمه‌ بقیع به دست وهابیون سعودی در سال ۱۲۲۰ هجری یعنی زمان سقوط دولت اول سعودی‌ها توسط حکومت عثمانی روی‌ داد، پس از این واقعه‌ تاریخی - اسلامی با سرمایه‌گذاری مسلمانان شیعه و به‌ کار بردن امکانات ویژه‌ای، مراقد تخریب‌ شده به زیباترین شکل بازسازی‌ شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقیع به یکی از زیباترین مراقد زیارتی و در واقع مکان زیارتی - سیاحتی مسلمانان تبدیل‌ شد.

دومین تخریب بقیع

دومین و در واقع دردناک‌ترین حادثه تاریخی - اسلامی معاصر به هشتم شوال سال ۱۳۴۴ و پس از روی‌ کار آمدن سومین حکومت وهابی عربستان مربوط ‌می‌شود؛ سالی که وهابیون به فتوای سران خود مبنی بر اهانت و تحقیر مقدسات شیعه، مراقد مطهر ائمه و اهل‌بیت ‌پیامبر(ص) را مورد دومین هجوم وحشیانه‌ خود قراردادند و بقیع را به مقبره‌ای ویران‌ شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبدیل‌ کردند.

تخریب قبور در مکه، مدینه، جده و کربلا

وهابیون در سال ۱۳۴۳ هجری قمری در مکه گنبدهای قبر حضرت عبدالمطلب (ع)، ابی‌طالب (ع)، خدیجه (ع) و زادگاه پیامبر (ع) و فاطمه زهرا (ع) و خیزران عبادتگاه سری پیامبر (ع) را با خاک یکسان کردند و در جده نیز قبر حوا و دیگر قبور را تخریب کردند. در مدینه نیز گنبد منور نبوی را به توپ بستند، ولی از ترس مسلمانان، قبر شریف نبوی را تخریب نکردند آن‌ها همچنین در شوال ۱۳۴۳ با تخریب قبور مطهر ائمه بقیع (ع) اشیاء نفیس و با ارزش آن قبور مطهر را به یغما بردند و قبر حضرت حمزه (ع) و شهدای احد را با خاک یکسان و گنبد و مرقد حضرت عبدالله و آمنه پدر و مادر پیامبر (ع) و دیگر قبور را هم خراب کردند.

وهابیون متعصب در همان سال به کربلای معلی حمله کردند و ضریح مطهرحضرت امام حسین(ع) را کندند و جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهر را که اکثرا از هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند و گرانبها بود، غارت کردند و قریب به ۷۰۰۰ نفر از علما، فضلا و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند.

www.mashreghnews.ir

عکس حرم ائمه مطهر بقیع قبل و بعد از تخریب



محورشرارت (گوانتانامو)

بعد از جنگ‌های عراق و افغانستان، موضوع استفاده روزافزون آمریکا از شکنجه و روشهای غیرانسانی برای بازجویی، توجه زیادی به خود جلب کرده است.

   به طور مثال، «فیلیپ سندز»، استاد دانشکده حقوق دانشگاه لندن، در کتابی با عنوان «تیم شکنجه» که در سال 2008 به رشته تحریر درآورد، از روش‌هایی برای شکنجه در زندان «گوانتانومو» پرده برداشت که به دست نوجوانانی به ندرت بالای بیست سال انجام می‌شد.

به این نوجوانان این‌طور القا شده بود که اعمال آنها نه تنها قانونی، بلکه وطن‌پرستانه بود و باید این کار را انجام می‌دادند تا کشورشان را از شرّ خبائث نجات دهند.

تنها، فردی که از اختلالات شخصیتی عمیق و ریشه‌دار نظیر اختلال سایکوپات (جامعه‌ستیز) رنج می‌برد می‌تواند با خونسردی به عمل شنیع روا داشتن خشونت و بی‌رحمی علیه فردی همنوع دست بزند، امّا آیا می‌توان گفت تمام این نوجوانان از چنین اختلالاتی رنج می‌برده‌اند؟

 

 

زندانیان به گواناتنومو برده می‌شوند؛ منبع: Public Domain

پاسخی که «سندز» در این کتاب به این پرسش می‌دهد منفی است، امّا وی با نگاهی جامعه‌شناختی از این مسئله پرده برمی‌دارد و به ایده‌هایی که پس از حوادث یازده سپتامبر در جامعه آمریکا شکل گرفته و با بوق‌های رسانه‌ای مدام در میان جامعه عام تبلیغ می‌شد، اشاره می‌کند.

پس از یازده سپتامبر، «سناریوی بمب رو به انفجار» در فرهنگ عمومی شکل گرفته بود و دائم اینطور القا می‌شد که فاجعه‌ای در راه است؛ مردم به این باور رسیده بودند که هر لحظه ممکن است انفجار بمبی در جایی هزاران نفر را به کشتن دهد. 

مردی در زندان هست که این موضوع را می‌داند اما در مورد آن سخن به لب نمی آورد؛ اگر جان هزاران نفر در معرض خطر باشد، آیا شکنجه قابل توجیه نیست؟

شکنجه‌گران چنین می‌اندیشیدند و بنابراین ابایی از انجام آنچه به آنها گفته می‌شد، نداشتند؛ بنابراین آنها تمامی روشهای زیر، هر چند غیر انسانی را به طور تمام و کمال به اجرا گذاشتند. (این روشها در گزارش «هیئت تحقیق کمیته نیروهای مسلح مجلس سنا» درباره رفتار با بازداشت‌شدگان زندانهای آمریکا» مورد تأیید قرار گرفته‌اند)


 

ادامه مطلب ...

محورشرارت (شکنجه)

در یکی از روش‌ها، زندانی را از قفس (احتمالاً باید گفت قفس و نه سلول زندان) بیرون می‌کشند و به اتاقی که با تخته سه‌لایی پوشیده شده منتقل می‌کنند. شکنجه‌گران، زندانی را به دیوار اتاق پرتاب می‌کنند گویی می‌خواهند او را در هم بشکنند ولی تخته سه لایی به شکل جزیی ضربه‌ها را تخفیف می‌دهد و به شکلی که به حالت از خودبی‌خود بیفتد بی‌آنکه استخوان‌هایش شکسته شود.

فکر می‌کنید از وقایع گوآنتانامو مطلع هستید و تعجب می‌کنید که چرا رئیس جمهور اوباما نمی‌تواند این شکنجه‌گاه را تعطیل کند. ولی در اشتباه هستید. زیرا نمی‌دانید تا چه اندازه این ساخت و سازها جزء ضروریات دولت کنونی ایالات متحده است.

زندان و شکنجه؛ رکن اصلی دولت آمریکا ////
زندانی در خروج از یک جلسۀ آماده سازی در گوآنتانامو
همه این عکس‌های شکنجه را که در اینترنت منتشر شده دیده‌اند و بخاطر می‌آورند. این عکس‌ها به عنوان جام پیروزی از سوی چند سرباز آمریکائی به نمایش گذاشته شد. با این وجود، رسانه‌های بزرگ به این علت که نمی‌توانستند به اصلیت آن اطمینان داشته باشند از انتشار آنها خودداری کردند.

در سال 2004، شبکۀ سی بی اس CBS گزارشی را به این موضوع اختصاص داد. انتشار این گزارش نقطۀ آغازی بود برای به جریان افتادن افشاگری‌های گسترده در مورد بد رفتاری با عراقی‌ها. زندان ابوغریب نشان می‌داد که دعاوی مرتبط به جنگ علیه دیکتاتوری صدام حسین، در واقع چیزی نبوده و نیست بجز جنگ اشغالگرانه با تمام پیامدها و کاروانی از اعمال جنایتکارانه. واشنگتن با خونسردی تمام اطمینان داد که این اعمال توسط چند نفر و خارج از فرماندهی صورت گرفته و آنها را «سیب گندیده در سبد» نامید. به همین مناسبت، چند سرباز بازداشت و مورد محاکمه قرار گرفتند تا درس عبرتی برای دیگران باشد. این پرونده تا افشاگری‌های بعدی بسته شد.

زندان و شکنجه؛ رکن اصلی دولت آمریکا ////

زندان و شکنجه؛ رکن اصلی دولت آمریکا ////

همزمان سیا و پنتاگون برای آماده سازی افکار عمومی در زمینۀ تغییر ارزش‌های اخلاقی در ایالات متحده و کشورهای هم پیمان اقدام کردند. آژانس یک مأمور رابطه با هالیوود را انتخاب کرد، سرهنگ چاز براندون Chase Brandon (پسر عموی تومی لی جونز Tommy Lee Jones) و نویسندگان و فیلمنامه‌نویس‌های مشهوری مانند تام کلانسی Tom Clancy را برای نوشتن فلیمنامه‌های جدید و سریال‌های تلویزیونی به خدمت گرفت. هدف، زدن مهر اتهام به فرهنگ اسلامی و در نتیجه عادی‌سازی شکنجه در مبارزه علیه تروریسم بود.

به عنوان مثال، ماجراهای جک بائر Jack Bauer در سریال 24 ساعت که سخاوتمندانه از سوی آژانس اطلاعاتی بودجه دریافت می‌کرد و در هر فصل از فیلم مرز قابل قبول (در مقبولیت‌سازی اعمال شکنجه) فراتر از همیشه به نمایش گذاشته می‌شد. در نخستین اپیزودها، قهرمان فیلم افراد مظنون را برای ربودن اطلاعات تهدید می کند. در اپیزودهای بعدی، تمام شخصیت‌ها یکدیگر را با ملاحظات بیش از پیش کمتری مظنون می‌پندارند و شکنجه می‌کنند و بیش از پیش به اصل انجام وظیفه با اطمینان اتکا می‌کنند. در تخیلات جمعی، قرن‌ها انسان‌گرائی کنارزده شد و بربریت جدیدی خود را تحمیل کرد. وقایع‌نگار واشنگتن پست، چارلز کراوتهامر Charles Krauthammer که در عین حال روانپزشک نیز هست استفاده از شکنجه را در دوران هرج و مرج جنگ علیه تروریسم به عنوان «جبر اخلاقی» معرفی کرد.

زندان و شکنجه؛ رکن اصلی دولت آمریکا ////

زندان و شکنجه؛ رکن اصلی دولت آمریکا ////

سپس تحقیقات سناتور سوئیسی دیک مارتی Dick Marty در شورای اروپا تأیید کرد که سازمان سیا هزاران نفر از سرتاسر جهان را ربوده است که ده‌ها و حتی صدها تن از آنها در کشورهای اتحادیۀ اروپا به سر می‌برده‌اند. پس از این افشاگری، سیلی از افشاگری‌ها در مورد جنایاتی که در زندان‌های گوآنتانامو (در کارائیب) و بگرام (در افغانستان) روی داده بود آغاز شد. افکار عمومی در کشورهای عضو ناتو تعبیری را که رسانه‌های آتلانتیست مطرح می‌کرد پذیرفتند که البته بخوبی با موضوع فیلم‌هائی که دیده بودند تطبیق می‌کرد: یعنی برای نجات جان بی‌گناهان، واشنگتن شیوه‌های مخفیانه به کار می‌برد‌: افراد مظنون را می‌ربود و به شیوه‌هائی که اخلاق انسانی آن را نفی می‌کند ولی کارایی آن را ضروری می‌دانست.

زندان و شکنجه؛ رکن اصلی دولت آمریکا ////
سناتور دیک مارتی

با چنین روایت ساده‌اندیشانه‌ای بود که باراک اوباما در اردوی انتخاباتی علیه دولت بوش موضع‌گیری کرد. و بر این اساس، منع شکنجه و تعطیل‌کردن زندانی‌های سرّی به پرچم مبارزۀ انتخاباتی او تبدیل شد.

از زمان انتخاب او، طی دوران انتقال، اوباما حقوقدانان مجربی را پیرامون خود بسیج کرد و به آنها مأموریت داد تا استراتژی مناسبی را برای خاتمه دادن به این دوران بربریت به کار ببندند. پس از استقرار در کاخ سفید نخستین دستورات اجرائی او در ارتباط با همین موضوع بود. پا فشاری روی این موضوع موجب تحت تأثیر قراردادن افکار عمومی بین‌المللی شد و محبوبیت رئیس جمهور جدید تصویر ایالات متحده را در جهان به شکل مثبتی متحول ساخت.

ولی یک سال پس از ریاست جمهوری باراک اوباما، اگر به پروندۀ چند صد مورد فردی رسیدگی شد، ولی در اصل و اساس قضیه هیچ تحولی روی نداد. گوآنتانامو همچنان به فعالیت‌های خود ادامه داد و بطوری که انتظار می‌رفت فوراً تعطیل نشد. انجمن‌های دفاع از حقوق بشر در این مورد رسماً اعلام کردند که خشونت علیه زندانیان به شکل وخیم‌تری ادامه یافته است.

 

ادامه مطلب ...